غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۳۶۲

ای دو چشمت جاودان را نکته‌ها آموخته

جان‌ها را شیوه‌های جان فزا آموخته

هر چه در عالم دری بسته‌ست مفتاحش تویی

عشق شاگرد تو است و درگشا آموخته

از برای صوفیان صاف بزم آراسته

وانگهانی صوفیان را الصلا آموخته

وز میان صوفیان آن صوفی محبوب را

سر معشوقی مطلق در خلاء آموخته

و آن دگر را ز امتحان اندر فراق انداخته

سر سر عاشقانش در بلا آموخته

عشق را نیمی نیاز و نیم دیگر بی‌نیاز

این اجابت یافته و آن خود دعا آموخته

پیش آب لطف او بین آتشی زانو زده

همچو افلاطون حکمت صد دوا آموخته

با دعا و با اجابت نقب کرده نیم شب

سوی عیاران رند و صد دغا آموخته

پرجفایانی که ایشان با همه کافردلی

مر وفا را گوش مالیده وفا آموخته

زخم و آتش‌های پنهانی است اندر چشمشان

کهنان را همچو آیینه صفا آموخته

جمله ایشان بندگان شمس تبریزی شده

در تجلی‌های او نور لقا آموخته

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا