غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۳۴

ز جام ساقی باقی چو خورده‌ای تو دلا

که لحظه لحظه برآری ز عربده عللا

مگر ز زهره شنیدی دلا به وقت صبوح

که بزم خاص نهادم صلای عیش صلا

بلا درست بلایش بنوش و در می‌بار

چه می‌گریزی آخر گریز توست بلا

پیاله بر کف زاهد ز خلق باکش نیست

میان خلق نشستست در خست خ

زهی پیاله که در چشم سر همی‌ناید

ز دست ساقی معنی تو هم بنوش هلا

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا