غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۲۶۶

بگردان ساقی مه روی جام

رهایی ده مرا از ننگ و نام

گرفتارم به دامت ساقیا ز آنک

نهادستی به هر گامی تو دام

رها کن کاهلی دریاب ما را

و لا تکسل فان القوم قاموا

الیس الصحو منزل کل هم

الیس العیش فی هم حرام

الا صوموا فان الصوم غنم

شراب الروح یشربه الصیام

هر آن کو روزه دارد در حدیث است

مه حق را ببیند وقت شام

نکو نبود که من از در درآیم

تو بگریزی ز من از راه بام

تو بگریزی و من فریاد در پی

که یک دم صبر کن ای تیزگام

مسلمانان مسلمانان چه چاره‌ست

که من سوزیدم و این کار خام

نباشد چاره جز صافی شرابی

باقداح یقلبها الکرام

حدیث عاشقان پایان ندارد

فنستکفی بهذا و السلام

جواب گفته متنبی است این

فؤاد ما تسلیه المدام

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا