غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۱۳۷

آن کون خر کز حاسدی عیسی بود تشویش او

صد کیر خر در کون او صد تیز سگ در ریش او

خر صید آهو کی کند خر بوی نافه کی کشد

یا بول خر را بو کند یا گه بود تفتیش او

هر جوی آب اندررود آن ماده خر بولی کند

جو را زیان نبود ولی واجب بود تعطیش او

خر ننگ دارد ز آن دغل از حق شنو بل هم اضل

ای چون مخنث غنج او چون قحبگان تخمیش او

خامش کنم تا حق کند او را سیه روی ابد

من دست در ساقی زنم چون مستم از تجمیش او

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

2 دیدگاه

    1. سلام بر شما
      این ابیات پس از فشار های اجتماعی متعدد وفراوانی که بر مولوی بخاطر همنشینی با شمس بر آنها روا شد ، برای جواب تحقیرآمیز به مخالفین شمس سرائیده شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا