غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۱۲۸

ابشر ثم ابشر یا مؤتمن

اقترب الوصل و افنی المحن

فاجتمعوا نقضی ما فاتنا

من سکر یلقب‌ام الفتن

قد قدم الساقی نعم السقا

قد قرب المنزل نعم الوطن

کار تو این است که دل پروری

پرورش آمد همه کار چمن

خلدک الله لنا ساقیا

انت لنا البر ولی المنن

نحن عطاش سندی فاسقنا

من سکر یقطع راس الحزن

ینشئنا صفوته نشأه

طیبه السر ملیح العلن

ترک کن این گفت و همی‌باش جفت

و اغتنم الفرض و خل السنن

فاغتنم السکر و زمزم لنا

تن تنتن تن تنتن تن تنن

قد ظهر الصبح و خل الحرس

قد وضع الحرب فخل المحن

طیبنا الراح و نعم المطیب

و اختلط الشهد لنا باللبن

نطمع فی الزاید فازدد لنا

فاسق و اسرف سرفا مشبعا

سن لنا سنتک المرتضی

رن لنا رنه ظبی الاغن

نخ هنا جمله بعراننا

لیس علی الارض کهذا العطن

من هو لا یغبط هذ السقا

من هو لا یعبد هذ الوثن

ما لرسالات هوی منتهی

فاقنع بالاوجز یا ممتحن

قد سکر القوم و نام الندیم

نشرب بالوحده نحن اذن

مفتعلن مفتعلن مفتعل

فعلللن فعلللن فعللن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا