غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۰۷۶

به جان تو که از این دلشده کرانه مکن

بساز با من مسکین و عزم خانه مکن

بهانه‌ها بمیندیش و عذر را بگذار

مرا مگیر ز بالا و خشک شانه مکن

شراب حاضر و دولت ندیم و تو ساقی

بده شراب و دغل‌های ساقیانه مکن

نظر به روی حریفان بکن که مست تواند

نظر به روزن و دهلیز و آستانه مکن

بجز به حلقه عشاق روزگار مبر

بجز به کوی خرابات آشیانه مکن

ببین که عالم دام است و آرزو دانه

به دام او مشتاب و هوای دانه مکن

ز دام او چو گذشتی قدم بنه بر چرخ

به زیر پای بجز چرخ آستانه مکن

به آفتاب و به مهتاب التفات مکن

یگانه باش و بجز قصد آن یگانه مکن

مکن قرار تو بی‌او چو کاسه بر سر آب

مگیر کاسه به هر مطبخی دوانه مکن

زمانه روشن و تاریک و گرم و سرد شود

مقام جز به سرچشمه زمانه مکن

مکن ستایش بر وی عتاب را بمپوش

مده قطایف و آن سیر در میانه مکن

ولی چه سود که کار بتان همین باشد

مگو به شعله آتش هلا زبانه مکن

بگو به هرچ بسوزی بسوز جز به فراق

روا نباشد و این یک ستم روانه مکن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا