غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۰۵۸

با رخ چون مشعله بر در ما کیست آن

هر طرفی موج خون نیم شبان چیست آن

در کفن خویشتن رقص کنان مردگان

نفخه صور است یا عیسی ثانی است آن

سینه خود باز کن روزن دل درنگر

کآتش تو شعله زد نی خبر دی است آن

آتش نو را ببین زود درآ چون خلیل

گر چه به شکل آتش است باده صافی است آن

یونس قدسی تویی در تن چون ماهیی

بازشکاف و ببین کاین تن ماهی است آن

دلق تن خویش را بر گرو می‌بنه

پاک شوی پاکباز نوبت پاکی است آن

باده کشیدی ولیک در قدحت باقی است

حمله دیگر که اصل جرعه باقی است آن

دشنه تیز ار خلیل بنهد بر گردنت

رو بمگردان که آن شیوه شاهی است آن

حکم به هم درشکست هست قضا در خطر

فتنه حکم است این آفت قاضی است آن

نفس تو امروز اگر وعده فردا دهد

بر دهنش زن از آنک مردک لافی است آن

باده فروشد ولیک باده دهد جمله باد

خم نماید ولیک حق نمک نیست آن

ما ز زمستان نفس برف تن آورده‌ایم

بهر تقاضای لطف نکته کاجی است آن

مفخر تبریزیان شمس حق ای پیش تو

طاق و طرنب دو کون طفلی و بازی است آن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا