غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۲۰۵۱

می‌بینمت که عزم جفا می‌کنی مکن

عزم عتاب و فرقت ما می‌کنی مکن

در مرغزار غیرت چون شیر خشمگین

در خونم ای دو دیده چرا می‌کنی مکن

بخت مرا چو کلک نگون می‌کنی مکن

پشت مرا چو دال دوتا می‌کنی مکن

ای تو تمام لطف خدا و عطای او

خود را نکال و قهر خدا می‌کنی مکن

پیوند کرده‌ای کرم و لطف با دلم

پیوند کرده را چه جدا می‌کنی مکن

آن بیذقی که شاه شده‌ست از رخ خوشت

بازش به مات غم چه گدا می‌کنی مکن

آن بنده‌ای که بدر شد از پرتو رخت

چون ماه نو ز غصه دوتا می‌کنی مکن

گر گبر و مؤمن است چو کشته هوای توست

بر گبر کشته تو چه غزا می‌کنی مکن

بی‌هوش شو چو موسی و همچون عصا خموش

مانند طور تو چه صدا می‌کنی مکن

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا