غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴

عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان

وز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقان

نوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسید

برگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقان

از لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جان

برفزوده‌ست از مکان و لامکان ای عاشقان

ما مثال موج‌ها اندر قیام و در سجود

تا بدید آید نشان از بی‌نشان ای عاشقان

گر کسی پرسد کیانید ای سراندازان شما

هین بگوییدش که جان جان جان ای عاشقان

گر کسی غواص نبود بحر جان بخشنده است

کو همی‌بخشد گهرها رایگان ای عاشقان

این چنین شد وان چنان شد خلق را در حقه کرد

بازرستیم از چنین و از چنان ای عاشقان

ما رمیت اذ رمیت از شکارستان غیب

می جهاند تیرهای بی‌کمان ای عاشقان

چون ز جست و جوی دل نومید گشتم آمدم

خفته دیدم دل ستان با دلستان ای عاشقان

گفتم ای دل خوش گزیدی دل بخندید و بگفت

گل ستاند گل ستان از گلستان ای عاشقان

زیر پای من گل است و زیر پاهاشان گل است

چون بکوبم پا میان منکران ای عاشقان

خرما آن دم که از مستی جانان جان ما

می نداند آسمان از ریسمان ای عاشقان

طرفه دریایی معلق آمد این دریای عشق

نی به زیر و نی به بالا نی میان ای عاشقان

تا بدید آمد شعاع شمس تبریزی ز شرق

جان مطلق شد زمین و آسمان ای عاشقان

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا