غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۹۰۲

چرا منکر شدی ای میر کوران

نمی‌گویم که مجنون را مشوران

تو می گویی که بنما غیبیان را

ستیران را چه نسبت با ستوران

در این دریا چه کشتی و چه تخته

در این بخشش چه نزدیکان چه دوران

عدم دریاست وین عالم یکی کف

سلیمانی است وین خلقان چو موران

ز جوش بحر آید کف به هستی

دو پاره کف بود ایران و توران

در آن جوشش بگو کوشش چه باشد

چه می لافند از صبر این صبوران

از این بحرند زشتان گشته نغزان

از این موجند شیرین گشته شوران

نپردازی به من ای شمس تبریز

که در عشقت همی‌سوزند حوران

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا