غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۶۳

ای سنجق نصرالله وی مشعله یاسین

یا رب چه سبک روحی بر چشم و سرم بنشین

ای تاج هنرمندی معراج خردمندی

تعریف چه می باید چون جمله تویی تعیین

هر ذره که می جنبد هر برگ که می خنبد

بی کام و زبان گفتی در گوش فلک بنشین

جان همه جانا ای دولت مولانا

جان را برهانیدی از ناز فلان الدین

از نفخ تو می روید پر ملاء الاعلی

وز شرق تو می تفسد پشت فلک عنین

از عشق جهان سوزت وز شوق جگردوزت

بی هیچ دعاگویی عالم شده پرآمین

ناگاه سحرگاهی بی‌رخنه و بیراهی

آورد طبیب جان یک خمره پرافسنتین

تا این تن بیمارم وین کشته دل زارم

زنده شد و چابک شد برداشت سر از بالین

گفتم که ملیحی تو مانا که مسیحی تو

شاد آمدی ای سلطان ای چاره هر مسکین

پیغامبر بیماران نافعتری از باران

در خمره چه داری گفت داروی دل غمگین

حرز دل یعقوبم سرچشمه ایوبم

هم چستم و هم خوبم هم خسرو و هم شیرین

گفتم که چنان دریا در خمره کجا گنجد

گفتا که چه دانی تو این شیوه و این آیین

کی داند چون آخر استادی بی‌چون را

گنجاند در سجین او عالم علیین

یوسف به بن چاهی بر هفت فلک ناظر

و اندر شکم ماهی یونس زبر پروین

گر فوقی وگر پستی هستی طلب و مستی

نی بر زبرین وقف است این بخت نه بر زیرین

خامش که نمی‌گنجد این حصه در این قصه

رو چشم به بالا کن روی چو مهش می بین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا