غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۵۶

مرا هر دم همی‌گویی که برگو قطعه شیرین

به هر بیتی یکی بوسه بده پهلوی من بنشین

زهی بوسه زهی بوسه زهی حلوا و سنبوسه

برآرد شیر از سنگی که عاجز گشت از او میتین

تو بوسه عشق را دیدی مگر ای دل که پریدی

که هر جزوت شده‌ست ای دل چو لب نالان و بوسه چین

چو تلقین گفت پیغامبر شهیدان ره حق را

تو هم مر کشته خود را بیا برخوان یکی تلقین

به تلقین گر کنی نیت بپرد مرده در ساعت

کفن گردد بر او اطلس ز گورش بردمد نسرین

بکن پی مرکب تن را دلا چون تو نیاسایی

چه آسایی از آن مرکب که لنگ است او ز علیین

بکن پی اشتری را کو نیاید در پیت هرگز

به خارستان همی‌گردد که خار افتاد او را تین

چو او را پی کنی در دم چو کشتی ره رود بی‌پا

ز موج بحر بی‌پایان نبرد بادبان دین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا