غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۳۷

یا رب من بدانمی‌چیست مراد یار من

بسته ره گریز من برده دل و قرار من

یا رب من بدانمی‌تا به کجام می کشد

بهر چه کار می کشد هر طرفی مهار من

یا رب من بدانمی‌سنگ دلی چرا کند

آن شه مهربان من دلبر بردبار من

یا رب من بدانمی‌هیچ به یار می رسد

دود من و نفیر من یارب و زینهار من

یا رب من بدانمی‌عاقبت این کجا کشد

یا رب بس دراز شد این شب انتظار من

یا رب چیست جوش من این همه روی پوش من

چونک مرا توی توی هم یک و هم هزار من

عشق تو است هر زمان در خمشی و در بیان

پیش خیال چشم من روزی و روزگار من

گاه شکار خوانمش گاه بهار خوانمش

گاه میش لقب نهم گاه لقب خمار من

کفر من است و دین من دیده نوربین من

آن من است و این من نیست از او گذار من

صبر نماند و خواب من اشک نماند و آب من

یا رب تا کی می کند غارت هر چهار من

خانه آب و گل کجا خانه جان و دل کجا

یا رب آرزوم شد شهر من و دیار من

این دل شهر رانده در گل تیره مانده

ناله کنان که ای خدا کو حشم و تبار من

یا رب اگر رسیدمی شهر خود و بدیدمی

رحمت شهریار من وان همه شهر یار من

رفته ره درشت من بار گران ز پشت من

دلبر بردبار من آمده برده بار من

آهوی شیرگیر من سیر خورد ز شیر من

آن که منم شکار او گشته بود شکار من

نیست شب سیاه رو جفت و حریف روز من

نیست خزان سنگ دل در پی نوبهار من

هیچ خمش نمی‌کنی تا به کی این دهل زنی

آه که پرده در شدی ای لب پرده دار من

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا