غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۸۱۳

کو خر من کو خر من پار بمرد آن خر من

شکر خدا را که خرم برد صداع از سر من

گاو اگر نیز رود تا برود غم نخورم

نیست ز گاو و شکمش بوی خوش عنبر من

گاو و خری گر برود باد ابد در دو جهان

دلبر من دلبر من دلبر من دلبر من

حلقه به گوش است خرم گوش خر و حلقه زر

حیف نگر حیف نگر وازر من وازر من

سر کشد و ره نرود ناز کند جو نخورد

جز تل سرگین نبود خدمت او بر در من

گاو بر این چرخ بر این گاو دگر زیر زمین

زین دو اگر من بجهم بخت بود چنبر من

رفتم بازار خران این سو و آن سو نگران

از خر و از بنده خر سیر شد این منظر من

گفت کسی چون خر تو مرد خری هست بخر

گفتم خاموش که خر بود به ره لنگر من

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا