غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۷۴۷

اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم

میان حلقه عشاق ذوفنون باشم

منم به عشق سلیمان زبان من آصف

چرا ببسته هر داروی فسون باشم

خلیل وار نپیچم سر خود از کعبه

مقیم کعبه شوم کعبه را ستون باشم

هزار رستم دستان به گرد ما نرسد

به دست نفس مخنث چرا زبون باشم

به دست گیرم آن ذوالفقار پرخون را

شهید عشقم و اندر میان خون باشم

در این بساط منم عندلیب الرحمان

مجوی حد و کنارم ز حد برون باشم

مرا به عشق بپرورد شمس تبریزی

ز روح قدس ز کروبیان فزون باشم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا