غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۵۶۴

روزی که گذر کنی به گورم

یاد آور از این نفیر و شورم

پرنور کن آن تک لحد را

ای دیده و ای چراغ نورم

تا از تو سجود شکر آرد

اندر لحد این تن صبورم

ای خرمن گل شتاب مگذار

خوش کن نفسی بدان بخورم

وان گاه که بگذری مینگار

کز روزن و درگه تو دورم

گر سنگ لحد ببست راهم

از راه خیال بی‌فتورم

گر صد کفنم بود ز اطلس

بی‌خلعت صورت تو عورم

از صحن سرای تو برآیم

در نقب زنی مگر که مورم

من مور توام تویی سلیمان

یک دم مگذار بی‌حضورم

خامش کردم بگو تو باقی

کز گفت و شنود خود نفورم

شمس تبریز دعوتم کن

چون دعوت توست نفخ صورم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا