غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۵۴۵

شراب شیره انگور خواهم

حریف سرخوش مخمور خواهم

مرا بویی رسید از بوی حلاج

ز ساقی باده منصور خواهم

ز مطرب ناله سرنای خواهم

ز زهره زاری طنبور خواهم

چو یارم در خرابات خراب است

چرا من خانه معمور خواهم

بیا نزدیکم ای ساقی که امروز

من از خود خویشتن را دور خواهم

اگر گویم مرا معذور می دار

مرا گوید تو را معذور خواهم

مرا در چشم خود ره ده که خود را

ز چشم دیگران مستور خواهم

یکی دم دست را از روی برگیر

که در دنیا بهشت و حور خواهم

اگر چشم و دلم غیر تو بیند

در آن دم چشم‌ها را کور خواهم

ببستم چشم خود از نور خورشید

که من آن چهره پرنور خواهم

چو رنجوران دل را تو طبیبی

سزد گر خویش را رنجور خواهم

چو تو مر مردگان را می دهی جان

سزد گر خویش را در گور خواهم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا