غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۵۱۲

گهی در گیرم و گه بام گیرم

چو بینم روی تو آرام گیرم

زبون خاص و عامم در فراقت

بیا تا ترک خاص و عام گیرم

دلم از غم گریبان می دراند

که کی دامان آن خوش نام گیرم

نگیرم عیش و عشرت تا نیاید

وگر گیرم در آن هنگام گیرم

چو زلف انداز من ساقی درآید

به دستی زلف و دستی جام گیرم

اگر در خرقه زاهد درآید

شوم حاجی و راه شام گیرم

وگر خواهد که من دیوانه باشم

شوم خام و حریف خام گیرم

وگر چون مرغ اندر دل بپرد

شوم صیاد مرغان دام گیرم

چو گویم شب نخسپم او بگوید

که من خواب از نماز شام گیرم

وگر گویم عنایت کن بگوید

که نی من جنگیم دشنام گیرم

مراد خویش بگذارم همان دم

مراد دلبر خودکام گیرم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا