غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۴۱۱

گرم درآ و دم مده باده بیار ای صنم

لابه بنده گوش کن گوش مخار ای صنم

فوق فلک مکان تو جان و روان روان تو

هل طربی که برکند بیخ خمار ای صنم

این دو حریف دلستان باد قرین دوستان

جیم جمال خوب تو جام عقار ای صنم

مرغ دل علیل را شهپر جبرئیل را

غیر بهشت روی تو نیست مطار ای صنم

خمر عصیر روح را نیست نظیر در جهان

ذوق کنار دوست را نیست کنار ای صنم

معجز موسوی تویی چون سوی بحر غم روی

از تک بحر برجهد گرد و غبار ای صنم

جام پر از عقار کن جان مرا سوار کن

زود پیاده را ببین گشته سوار ای صنم

مرکب من چو می بود هر عدمیم شیء بود

موجب حبس کی بود وام قمار ای صنم

هین که فزود شور من هم تو بخوان زبور من

کرد دل شکور من ترک شکار ای صنم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا