غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۲۵۲

آن که مه غاشیه زین چو غلامان کشدش

بوک این همت ما جانب بستان کشدش

گر چه جان را نبود قوت این گستاخی

آنک جان از مدد رحمت جانان کشدش

هر دم از یاد لبش جان لب خود می‌لیسد

ور سقط می‌شنود از بن دندان کشدش

جانب محو و فنا رخت کشیدند مهان

تا بقا لطف کند جانب ایشان کشدش

ای بسا جان که چو یعقوب همی زهر چشد

تا که آن یوسف جان در شکرستان کشدش

هر کسی کو بتر از وی خرد فخر کند

گر چه چون ماه بود چرخ به میزان کشدش

هر که در دیده عشاق شود مردمکی

آن نظر زود سوی گوهر انسان کشدش

کافر زلف وی آن را که ز راهش ببرد

کفر آید بر او جانب ایمان کشدش

شمس تبریز مرا عشق تو سرمست کند

هر کی او باده کشد باده بدین سان کشدش

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا