غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۲۴۹

شده‌ام سپند حسنت وطنم میان آتش

چو ز تیر تست بنده بکشد کمان آتش

چو بسوخت جان عاشق ز حبیب سر برآرد

چه بسوخت اندر آتش که نگشت جان آتش

بمسوز جز دلم را که ز آتشت به داغم

بنگر به سینه من اثر سنان آتش

که ستاره‌های آتش سوی سوخته گراید

که ز سوخته بیابد شررش نشان آتش

غم عشق آتشینت چو درخت کرد خشکم

چو درخت خشک گردد نبود جز آن آتش

خنک آنک ز آتش تو سمن و گلشن بروید

که خلیل عشق داند به صفا زبان آتش

که خلیل او بر آتش چو دخان بود سواره

که خلیل مالک آمد به کفش عنان آتش

سحری صلای عشقت بشنید گوش جانم

که درآ در آتش ما بجه از جهان آتش

دل چون تنور پر شد که ز سوز چند گوید

دهن پرآتش من سخن از دهان آتش

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا