غزلیاتدیوان شمسمولوی

غزل شمارهٔ ۱۰۳۶

ای رخت فکنده تو بر اومید و حذر بر

آخر نظری کن به نظربخش فکر بر

ای طالب و ای عاشق بنگر به طلب بخش

بنگر به مؤثر تو چه چفسی به اثر بر

او می‌کشدت جانب صلح و طرف جنگ

گه صحبت یاران و گهی اوج سفر بر

در تو نگران او و تو را چشم چپ و راست

او با تو سخن گوی و تو را گوش سمر بر

او می‌زند این سیخ و هش گاو سوی یوغ

عیسیست رفیق و هش خربنده به خر بر

هر گاو و خری سیخ خورد بر کفل و پشت

تو سیخ ندامت خوری بر سینه و بر بر

زان سیخ کباب دل تو گر نشد آگه

پخته کندت مطبخیش نار سقر بر

گه کاسه گرفتی که حلیماب و زفر کو

گه چنگ گرفتی تو به تقریع زفر بر

ز افشارش مرگ آن رخ تو گردد چون زر

زر بازدهی و بنهی سر به حجر بر

بس چند کنی عشوه تو در محفل کوران

بس چند زنی نعره تو بر مسمع کر بر

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا