دیوان شمس
-
غزل شمارهٔ ۸۰
امروز گزافی ده آن باده نابی را برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را گیرم قدح غیبی از…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۹
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را ای خواجه نمیبینی این خوش قد و قامت را دیوار و در خانه…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۸
ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را درده می ربانی دلهای کبابی را کم گوی حدیث نان در مجلس…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۷
آب حیوان باید مر روح فزایی را ماهی همه جان باید دریای خدایی را ویرانه آب و گل چون مسکن…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۶
آخر بشنید آن مه آه سحر ما را تا حشر دگر آمد امشب حشر ما را چون چرخ زند آن…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۵
ای خواجه نمیبینی این روز قیامت را این یوسف خوبی را این خوش قد و قامت را ای شیخ نمیبینی…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۴
گر زان که نهای طالب جوینده شوی با ما ور زان که نهای مطرب گوینده شوی با ما گر زان…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۳
آمد بت میخانه تا خانه برد ما را بنمود بهار نو تا تازه کند ما را بگشاد نشان خود بربست…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۲
به خانه خانه میآرد چو بیذق شاه جان ما را عجب بردست یا ماتست زیر امتحان ما را همه اجزای…
بیشتر بخوانید » -
غزل شمارهٔ ۷۱
اگر نه عشق شمس الدین بدی در روز و شب ما را فراغتها کجا بودی ز دام و از سبب…
بیشتر بخوانید »