دیوان شمس
-
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۵
عشقت صنما چه دلبریها کردی در کشتن بنده ساحریها کردی بخشی همه عشقت به سمرقند دلم آگاه نی چه کافریها…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۴
عشق آن نبود که هر زمان برخیزی وز زیر دو پای خویش گردانگیزی عشق آن باشد که چون درآئی به…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۳
عاینت حمامه تحاکی حالی تبکی و تصیح فوق غصن عالی او ناله همیکرد و منش میگفتم مینال بر این پرده…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۲
عالم سبز است و هر طرف بستانی از عکس جمال گلرخی خندانی هر سو گهریست مشتعل از کانی هر سو…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۱
عاشق شوی ای دل و ز جان اندیشی دزدی کنی و ز پاسبان اندیشی دعوی محبت کنی ای بیمعنی وانگه…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۰
صد روز دراز گر به هم پیوندی جان را نشود از این فغان خرسندی ای آن که به این حدیث…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۹
شمعی است دل مراد افروختنی چاکیست ز هجر دوست بردوختنی ای بیخبر از ساختن و سوختنی عشق آمدنی بود نه…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۸
شمشیر اگر گردن جان ببریدی بل احیاء بربهم که شنیدی روح یحیی اگر نه باقی بودی در خون سر او…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۷
شب رفت و دلت نگشت سیر، ای ایچی دست تو اگر نگیرد آن مه هیچی خفتند حریفان همه چارهات اینست…
بیشتر بخوانید » -
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۶
شادی شادی و ای حریفان شادی زان سوسن آزاد هزار آزادی میگفت که دادی عاشقی من دادم آری دادی مها…
بیشتر بخوانید »