مثنوی معنوی
-
بخش ۵۰ – سال کردن آن صوفی قاضی را
گفت صوفی چون ز یک کانست زر این چرا نفعست و آن دیگر ضرر چونک جمله از یکی دست آمدست…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۹ – جواب دادن قاضی صوفی را
گفت قاضی واجب آیدمان رضا هر قفا و هر جفا کارد قضا خوشدلم در باطن از حکم زبر گرچه شد…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۸ – طیره شدن قاضی از سیلی درویش و سرزنش کردن صوفی قاضی را
گشت قاضی طیره صوفی گفت هی حکم تو عدلست لاشپک نیست غی آنچ نپسندی به خود ای شیخ دین چون…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۷ – بار دیگر رجوع کردن به قصهٔ صوفی و قاضی
گفت صوفی در قصاص یک قفا سر نشاید باد دادن از عمی خرقهٔ تسلیم اندر گردنم بر من آسان کرد…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۶ – لیس للماضین هم الموت انما لهم حسره الموت
راست گفتست آن سپهدار بشر که هر آنک کرد از دنیا گذر نیستش درد و دریغ و غبن موت بلک…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۵ – قصهٔ سلطان محمود و غلام هندو
رحمه الله علیه گفته است ذکر شه محمود غازی سفته است کز غزای هند پیش آن همام در غنیمت اوفتادش…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۴ – رجوع به قصهٔ رنجور
باز گرد و قصهٔ رنجور گو با طبیب آگه ستارخو نبض او بگرفت و واقف شد ز حال که امید…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۳ – حکایت آن رنجور کی طبیب درو اومید صحت ندید
آن یکی رنجور شد سوی طبیب گفت نبضم را فرو بین ای لبیب که ز نبض آگه شوی بر حال…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۲ – رجوع به داستان آن کمپیر
چون عروسی خواست رفتن آن خریف موی ابرو پاک کرد آن مستخیف پیش رو آیینه بگرفت آن عجوز تا بیاراید…
بیشتر بخوانید » -
بخش ۴۱ – قصهٔ درویشی کی از آن خانه هرچه میخواست میگفت نیست
سایلی آمد به سوی خانهای خشک نانه خواست یا تر نانهای گفت صاحبخانه نان اینجا کجاست خیرهای کی این دکان…
بیشتر بخوانید »