مثنوی معنویدفتر ششممولوی

بخش ۵۹ – مثل

آن یکی می‌شد به ره سوی دکان

پیش ره را بسته دید او از زنان

پای او می‌سوخت از تعجیل و راه

بسته از جوق زنان هم‌چو ماه

رو به یک زن کرد و گفت ای مستهان

هی چه بسیارید ای دخترچگان

رو بدو کرد آن زن و گفت ای امین

هیچ بسیاری ما منکر مبین

بین که با بسیاری ما بر بساط

تنگ می‌آید شما را انبساط

در لواطه می‌فتید از قحط زن

فاعل و مفعول رسوای زمن

تو مبین این واقعات روزگار

کز فلک می‌گردد اینجا ناگوار

تو مبین تحشیر روزی و معاش

تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش

بین که با این جمله تلخیهای او

مردهٔ اویید و ناپروای او

رحمتی دان امتحان تلخ را

نقمتی دان ملک مرو و بلخ را

آن براهیم از تلف نگریخت و ماند

این براهیم از شرف بگریخت و راند

آن نسوزد وین بسوزد ای عجب

نعل معکوس است در راه طلب

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا