مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۸۵ – تعجیل فرمودن پادشاه ایاز را کی زود این حکم را به فیصل رسان و منتظر مدار و ایام بیننا مگو کی الانتظار موت الاحمر و جواب گفتن ایاز شاه را

گفت ای شه جملگی فرمان تراست

با وجود آفتاب اختر فناست

زهره کی بود یا عطارد یا شهاب

کو برون آید به پیش آفتاب

گر ز دلق و پوستین بگذشتمی

کی چنین تخم ملامت کشتمی

قفل کردن بر در حجره چه بود

در میان صد خیالیی حسود

دست در کرده درون آب جو

هر یکی زیشان کلوخ خشک‌جو

پس کلوخ خشک در جو کی بود

ماهیی با آب عاصی کی شود

بر من مسکین جفا دارند ظن

که وفا را شرم می‌آید ز من

گر نبودی زحمت نامحرمی

چند حرفی از وفا واگفتمی

چون جهانی شبهت و اشکال‌جوست

حرف می‌رانیم ما بیرون پوست

گر تو خود را بشکنی مغزی شوی

داستان مغز نغزی بشنوی

جوز را در پوستها آوازهاست

مغز و روغن را خود آوازی کجاست

دارد آوازی نه اندر خورد گوش

هست آوازش نهان در گوش نوش

گرنه خوش‌آوازی مغزی بود

ژغژغ آواز قشری کی شنود

ژغژغ آن زان تحمل می‌کنی

تا که خاموشانه بر مغزی زنی

چند گاهی بی‌لب و بی‌گوش شو

وانگهان چون لب حریف نوش شو

چند گفتی نظم و نثر و راز فاش

خواجه یک روز امتحان کن گنگ باش

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا