مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۴۹ – در تفسیر قول مصطفی علیه‌السلام من جعل الهموم هما واحدا کفاه الله سائر همومه و من تفرقت به الهموم لا یبالی الله فی ای واد اهلکه

هوش را توزیع کردی بر جهات

می‌نیرزد تره‌ای آن ترهات

آب هش را می‌کشد هر بیخ خار

آب هوشت چون رسد سوی ثمار

هین بزن آن شاخ بد را خو کنش

آب ده این شاخ خوش را نو کنش

هر دو سبزند این زمان آخر نگر

کین شود باطل از آن روید ثمر

آب باغ این را حلال آن را حرام

فرق را آخر ببینی والسلام

عدل چه بود آب ده اشجار را

ظلم چه بود آب دادن خار را

عدل وضع نعمتی در موضعش

نه بهر بیخی که باشد آبکش

ظلم چه بود وضع در ناموضعی

که نباشد جز بلا را منبعی

نعمت حق را به جان و عقل ده

نه به طبع پر زحیر پر گره

بار کن بیگار غم را بر تنت

بر دل و جان کم نه آن جان کندنت

بر سر عیسی نهاده تنگ بار

خر سکیزه می‌زند در مرغزار

سرمه را در گوش کردن شرط نیست

کار دل را جستن از تن شرط نیست

گر دلی رو ناز کن خواری مکش

ور تنی شکر منوش و زهر چش

زهر تن را نافعست و قند بد

تن همان بهتر که باشد بی‌مدد

هیزم دوزخ تنست و کم کنش

ور بروید هیزمی رو بر کنش

ورنه حمال حطب باشی حطب

در دو عالم هم‌چو جفت بولهب

از حطب بشناس شاخ سدره را

گرچه هر دو سبز باشند ای فتی

اصل آن شاخست هفتم آسمان

اصل این شاخست از نار و دخان

هست مانندا به صورت پیش حس

که غلط‌بینست چشم و کیش حس

هست آن پیدا به پیش چشم دل

جهد کن سوی دل آ جهد المقل

ور نداری پا بجنبان خویش را

تا ببینی هر کم و هر بیش را

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. [۳] هر که تمام غم‌های خود را به غمی واحد خلاصه کند، خداوند او را در سایر غم‌ها یاری کند. حواشی استاد فروزانفر: حدیث نبوی است و در کتاب التعرّف و شرح آن، چاپ لکنهو،ج ۴،ص ۶۰ نقل شده و مضمون آن در حدیث دیگر بدین عبارت من انقطع الی الله کفاه-آمده و آن حدیث را در نوادرالاصول،ص ۴۶ می‌توان یافت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا