مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۲۴ – در بیان آنک هیچ چشم بدی آدمی را چنان مهلک نیست کی چشم پسند خویشتن مگر کی چشم او مبدل شده باشد به نور حق که بی یسمع و بی یبصر و خویشتن او بی‌خویشتن شده

پر طاوست مبین و پای بین

تا که سؤ العین نگشاید کمین

که بلغزد کوه از چشم بدان

یزلقونک از نبی بر خوان بدان

احمد چون کوه لغزید از نظر

در میان راه بی‌گل بی‌مطر

در عجب درماند کین لغزش ز چیست

من نپندارم که این حالت تهیست

تا بیامد آیت و آگاه کرد

کان ز چشم بد رسیدت وز نبرد

گر بدی غیر تو در دم لا شدی

صید چشم و سخرهٔ افنا شدی

لیک آمد عصمتی دامن‌کشان

وین که لغزیدی بد از بهر نشان

عبرتی گیر اندر آن که کن نگاه

برگ خود عرضه مکن ای کم ز کاه

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا