مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۱۵۴ – دگربار استدعاء شاه از ایاز کی تاویل کار خود بگو و مشکل منکران را و طاعنان را حل کن کی ایشان را در آن التباس رها کردن مروت نیست

این سخن از حد و اندازه‌ست بیش

ای ایاز اکنون بگو احوال خویش

هست احوال تو از کان نوی

تو بدین احوال کی راضی شوی

هین حکایت کن از آن احوال خوش

خاک بر احوال و درس پنج و شش

حال باطن گر نمی‌آید بگفت

حال ظاهر گویمت در طاق وجفت

که ز لطف یار تلخیهای مات

گشت بر جان خوشتر از شکرنبات

زان نبات ار گرد در دریا رود

تلخی دریا همه شیرین شود

صدهزار احوال آمد هم‌چنین

باز سوی غیب رفتند ای امین

حال هر روزی بدی مانند نی

هم‌چو جو اندر روش کش بند نی

شادی هر روز از نوعی دگر

فکرت هر روز را دیگر اثر

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا