مثنوی معنویدفتر پنجممولوی

بخش ۱۴۷ – رفتن امیر خشم‌آلود برای گوشمال زاهد

میر چون آتش شد و برجست راست

گفت بنما خانهٔ زاهد کجاست

تا بدین گرز گران کوبم سرش

آن سر بی‌دانش مادرغرش

او چه داند امر معروف از سگی

طالب معروفی است و شهرگی

تا بدین سالوس خود را جا کند

تا به چیزی خویشتن پیدا کند

کو ندارد خود هنر الا همان

که تسلس می‌کند با این و آن

او اگر دیوانه است و فتنه‌کاو

داروی دیوانه باشد کیر گاو

تا که شیطان از سرش بیرون رود

بی‌لت خربندگان خر چون رود

میر بیرون جست دبوسی بدست

نیم شب آمد به زاهد نیم‌مست

خواست کشتن مرد زاهد را ز خشم

مرد زاهد گشت پنهان زیر پشم

مرد زاهد می‌شنید از میر آن

زیر پشم آن رسن‌تابان نهان

گفت در رو گفتن زشتی مرد

آینه تاند که رو را سخت کرد

روی باید آینه‌وار آهنین

تات گوید روی زشت خود ببین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا