مثنوی معنویدفتر چهارممولوی

بخش ۹۴ – باز گفتن موسی علیه‌السلام اسرار فرعون را و واقعات او را ظهر الغیب تابخبیری حق ایمان آورد یا گمان برد

ز آهن تیره بقدرت می‌نمود

واقعاتی که در آخر خواست بود

تا کنی کمتر تو آن ظلم و بدی

آن همی‌دیدی و بتر می‌شدی

نقشهای زشت خوابت می‌نمود

می‌رمیدی زان و آن نقش تو بود

هم‌چو آن زنگی که در آیینه دید

روی خود را زشت و بر آیینه رید

که چه زشتی لایق اینی و بس

زشتیم آن تواست ای کور خس

این حدث بر روی زشتت می‌کنی

نیست بر من زانک هستم روشنی

گاه می‌دیدی لباست سوخته

گه دهان و چشم تو بر دوخته

گاه حیوان قاصد خونت شده

گه سر خود را به دندان دده

گه نگون اندر میان آبریز

گه غریق سیل خون‌آمیز تیز

گه ندات آمد ازین چرخ نقی

که شقیی و شقیی و شقی

گه ندات آمد صریحا از جبال

که برو هستی ز اصحاب الشمال

گه ندا می‌آمدت از هر جماد

تا ابد فرعون در دوزخ فتاد

زین بترها که نمی‌گویم ز شرم

تا نگردد طبع معکوس تو گرم

اندکی گفتم به تو ای ناپذیر

ز اندکی دانی که هستم من خبیر

خویشتن را کور می‌کردی و مات

تا نیندیشی ز خواب و واقعات

چند بگریزی نک آمد پیش تو

کوری ادراک مکراندیش تو

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا