مثنوی معنویدفتر چهارممولوی

بخش ۸۳ – قصهٔ آن آبگیر و صیادان و آن سه ماهی یکی عاقل و یکی نیم عاقل وان دگر مغرور و ابله مغفل لاشی و عاقبت هر سه

قصهٔ آن آبگیرست ای عنود

که درو سه ماهی اشگرف بود

در کلیله خوانده باشی لیک آن

قشر قصه باشد و این مغز جان

چند صیادی سوی آن آبگیر

برگذشتند و بدیدند آن ضمیر

پس شتابیدند تا دام آورند

ماهیان واقف شدند و هوشمند

آنک عاقل بود عزم راه کرد

عزم راه مشکل ناخواه کرد

گفت با اینها ندارم مشورت

که یقین سستم کنند از مقدرت

مهر زاد و بوم بر جانشان تند

کاهلی و جهلشان بر من زند

مشورت را زنده‌ای باید نکو

که ترا زنده کند وان زنده کو

ای مسافر با مسافر رای زن

زانک پایت لنگ دارد رای زن

از دم حب الوطن بگذر مه‌ایست

که وطن آن سوست جان این سوی نیست

گر وطن خواهی گذر آن سوی شط

این حدیث راست را کم خوان غلط

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا