مثنوی معنویدفتر چهارممولوی

بخش ۲۰ – در بیان آنک حکما گویند آدمی عالم صغریست و حکمای اللهی گویند آدمی عالم کبریست زیرا آن علم حکما بر صورت آدمی مقصور بود و علم این حکما در حقیقت حقیقت آدمی موصول بود

پس به صورت عالم اصغر توی

پس به معنی عالم اکبر توی

ظاهر آن شاخ اصل میوه است

باطنا بهر ثمر شد شاخ هست

گر نبودی میل و اومید ثمر

کی نشاندی باغبان بیخ شجر

پس به معنی آن شجر از میوه زاد

گر به صورت از شجر بودش ولاد

مصطفی زین گفت که آدم و انبیا

خلف من باشند در زیر لوا

بهر این فرموده است آن ذو فنون

رمز نحن اخرون السابقون

گر بصورت من ز آدم زاده‌ام

من به معنی جد جد افتاده‌ام

کز برای من بدش سجدهٔ ملک

وز پی من رفت بر هفتم فلک

پس ز من زایید در معنی پدر

پس ز میوه زاد در معنی شجر

اول فکر آخر آمد در عمل

خاصه فکری کو بود وصف ازل

حاصل اندر یک زمان از آسمان

می‌رود می‌آید ایدر کاروان

نیست بر این کاروان این ره دراز

کی مفازه زفت آید با مفاز

دل به کعبه می‌رود در هر زمان

جسم طبع دل بگیرد ز امتنان

این دراز و کوتهی مر جسم راست

چه دراز و کوته آنجا که خداست

چون خدا مر جسم را تبدیل کرد

رفتنش بی‌فرسخ و بی‌میل کرد

صد امیدست این زمان بردار گام

عاشقانه ای فتی خل الکلام

گرچه پلهٔ چشم بر هم می‌زنی

در سفینه خفته‌ای ره می‌کنی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا