مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۹۷ – پیش رفتن دقوقی به امامت آن قوم

در تحیات و سلام الصالحین

مدح جملهٔ انبیا آمد عجین

مدحها شد جملگی آمیخته

کوزه‌ها در یک لگن در ریخته

زانک خود ممدوح جز یک بیش نیست

کیشها زین روی جز یک کیش نیست

دان که هر مدحی بنور حق رود

بر صور و اشخاص عاریت بود

مدحها جز مستحق را کی کنند

لیک بر پنداشت گم‌ره می‌شوند

همچو نوری تافته بر حایطی

حایط آن انوار را چون رابطی

لاجرم چون سایه سوی اصل راند

ضال مه گم کرد و ز استایش بماند

یا ز چاهی عکس ماهی وا نمود

سر بچه در کرد و آن را می‌ستود

در حقیقت مادح ماهست او

گرچه جهل او بعکسش کرد رو

مدح او مه‌راست نه آن عکس را

کفر شد آن چون غلط شد ماجرا

کز شقاوت گشت گم‌ره آن دلیر

مه به بالا بود و او پنداشت زیر

زین بتان خلقان پریشان می‌شوند

شهوت رانده پشیمان می‌شوند

زآنک شهوت با خیالی رانده است

وز حقیقت دورتر وا مانده است

با خیالی میل تو چون پر بود

تا بدان پر بر حقیقت بر شود

چون براندی شهوتی پرت بریخت

لنگ گشتی و آن خیال از تو گریخت

پر نگه دار و چنین شهوت مران

تا پر میلت برد سوی جنان

خلق پندارند عشرت می‌کنند

بر خیالی پر خود بر می‌کنند

وام‌دار شرح این نکته شدم

مهلتم ده معسرم زان تن زدم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا