مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۶۸ – حکایت آن درویش کی در کوه خلوت کرده بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت کی انا جلیس من ذکرنی و انیس من استانس بی گر با همه‌ای چو بی منی بی همه‌ای ور بی همه‌ای چو با منی با همه‌ای

بود درویشی بکهساری مقیم

خلوت او را بود هم خواب و ندیم

چون ز خالق می‌رسید او را شمول

بود از انفاس مرد و زن ملول

همچنانک سهل شد ما را حضر

سهل شد هم قوم دیگر را سفر

آنچنانک عاشقی بر سروری

عاشقست آن خواجه بر آهنگری

هر کسی را بهر کاری ساختند

میل آن را در دلش انداختند

دست و پا بی میل جنبان کی شود

خار وخس بی آب و بادی کی رود

گر ببینی میل خود سوی سما

پر دولت بر گشا همچون هما

ور ببینی میل خود سوی زمین

نوحه می‌کن هیچ منشین از حنین

عاقلان خود نوحه‌ها پیشین کنند

جاهلان آخر بسر بر می‌زنند

ز ابتدای کار آخر را ببین

تا نباشی تو پشیمان یوم دین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا