مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۵۱ – مثل در بیان آنک حیرت مانع بحث و فکرتست

آن یکی مرد دومو آمد شتاب

پیش یک آیینه دار مستطاب

گفت از ریشم سپیدی کن جدا

که عروس نو گزیدم ای فتی

ریش او ببرید و کل پیشش نهاد

گفت تو بگزین مرا کاری فتاد

این سؤال وآن جوابست آن گزین

که سر اینها ندارد درد دین

آن یکی زد سیلیی مر زید را

حمله کرد او هم برای کید را

گفت سیلی‌زن سالت می‌کنم

پس جوابم گوی وانگه می‌زنم

بر قفای تو زدم آمد طراق

یک سؤالی دارم اینجا در وفاق

این طراق از دست من بودست یا

از قفاگاه تو ای فخر کیا

گفت از درد این فراغت نیستم

که درین فکر و تفکر بیستم

تو که بی‌دردی همی اندیش این

نیست صاحب‌درد را این فکر هین

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا