مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۲۶ – قصهٔ خواب دیدن فرعون آمدن موسی را علیه السلام و تدارک اندیشیدن

جهد فرعونی چو بی توفیق بود

هرچه او می‌دوخت آن تفتیق بود

از منجم بود در حکمش هزار

وز معبر نیز و ساحر بی‌شمار

مقدم موسی نمودندش بخواب

که کند فرعون و ملکش را خراب

با معبر گفت و با اهل نجوم

چون بود دفع خیال و خواب شوم

جمله گفتندش که تدبیری کنیم

راه زادن را چو ره‌زن می‌زنیم

تا رسید آن شب که مولد بود آن

رای این دیدند آن فرعونیان

که برون آرند آن روز از پگاه

سوی میدان بزم و تخت پادشاه

الصلا ای جمله اسرائیلیان

شاه می‌خواند شما را زان مکان

تا شما را رو نماید بی نقاب

بر شما احسان کند بهر ثواب

کان اسیران را بجز دوری نبود

دیدن فرعون دستوری نبود

گر فتادندی به ره در پیش او

بهر آن یاسه بخفتندی برو

یاسه این بد که نبیند هیچ اسیر

در گه و بیگه لقای آن امیر

بانگ چاووشان چو در ره بشنود

تا ببیند رو به دیواری کند

ور ببیند روی او مجرم بود

آنچ بتر بر سر او آن رود

بودشان حرص لقای ممتنع

چون حریصست آدمی فیما منع

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا