مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۲۱۷ – تفسیر این آیت کی ان تستفتحوا فقد جائکم الفتح ایه‌ای طاعنان می‌گفتید کی از ما و محمد علیه السلام آنک حق است فتح و نصرتش ده و این بدان می‌گفتید تا گمان آید کی شما طالب حق‌اید بی غرض اکنون محمد را نصرت دادیم تا صاحب حق را ببینید

از بتان و از خدا در خواستیم

که بکن ما را اگر ناراستیم

آنک حق و راستست از ما و او

نصرتش ده نصرت او را بجو

این دعا بسیار کردیم و صلات

پیش لات و پیش عزی و منات

که اگر حقست او پیداش کن

ور نباشد حق زبون ماش کن

چونک وا دیدیم او منصور بود

ما همه ظلمت بدیم او نور بود

این جواب ماست کانچ خواستید

گشت پیدا که شما ناراستید

باز این اندیشه را از فکر خویش

کور می‌کردند و دفع از ذکر خویش

کین تفکرمان هم از ادبار رست

که صواب او شود در دل درست

خود چه شد گر غالب آمد چند بار

هر کسی را غالب آرد روزگار

ما هم از ایام بخت‌آور شدیم

بارها بر وی مظفر آمدیم

باز گفتندی که گرچه او شکست

چون شکست ما نبود آن زشت و پست

زانک بخت نیک او را در شکست

داد صد شادی پنهان زیردست

کو باشکسته نمی‌مانست هیچ

که نه غم بودش در آن نه پیچ پیچ

چون نشان مؤمنان مغلوبیست

لیک در اشکست مؤمن خوبیست

گر تو مشک و عنبری را بشکنی

عالمی از فوح ریحان پر کنی

ور شکستی ناگهان سرگین خر

خانه‌ها پر گند گردد تا به سر

وقت واگشت حدیبیه بذل

دولت انا فتحنا زد دهل

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا