مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۹۱ – ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا

قوم گفتندش که هین اینجا مخسپ

تا نکوبد جانستانت همچو کسپ

که غریبی و نمی‌دانی ز حال

کاندرین جا هر که خفت آمد زوال

اتفاقی نیست این ما بارها

دیده‌ایم و جمله اصحاب نهی

هر که آن مسجد شبی مسکن شدش

نیم‌شب مرگ هلاهل آمدش

از یکی ما تابه صد این دیده‌ایم

نه به تقلید از کسی بشنیده‌ایم

گفت الدین نصیحه آن رسول

آن نصیحت در لغت ضد غلول

این نصیحت راستی در دوستی

در غلولی خاین و سگ‌پوستی

بی خیانت این نصیحت از وداد

می‌نماییمت مگرد از عقل و داد

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا