مثنوی معنویدفتر سوممولوی

بخش ۱۳۶ – باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را

انبیا گفتند نومیدی بدست

فضل و رحمتهای باری بی‌حدست

از چنین محسن نشاید ناامید

دست در فتراک این رحمت زنید

ای بسا کارا که اول صعب گشت

بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت

بعد نومیدی بسی اومیدهاست

از پس ظلمت بسی خورشیدهاست

خود گرفتم که شما سنگین شدیت

قفلها بر گوش و بر دل بر زدیت

هیچ ما را با قبولی کار نیست

کار ما تسلیم و فرمان کردنیست

او بفرمودستمان این بندگی

نیست ما را از خود این گویندگی

جان برای امر او داریم ما

گر به ریگی گوید او کاریم ما

غیر حق جان نبی را یار نیست

با قبول و رد خلقش کار نیست

مزد تبلیغ رسالاتش ازوست

زشت و دشمن‌رو شدیم از بهر دوست

ما برین درگه ملولان نیستیم

تا ز بعد راه هر جا بیستیم

دل فرو بسته و ملول آنکس بود

کز فراق یار در محبس بود

دلبر و مطلوب با ما حاضرست

در نثار رحمتش جان شاکرست

در دل ما لاله‌زار و گلشنیست

پیری و پژمردگی را راه نیست

دایما تر و جوانیم و لطیف

تازه و شیرین و خندان و ظریف

پیش ما صد سال و یکساعت یکیست

که دراز و کوته از ما منفکیست

آن دراز و کوتهی در جسمهاست

آن دراز و کوته اندر جان کجاست

سیصد و نه سال آن اصحاب کهف

پیششان یک روز بی اندوه و لهف

وانگهی بنمودشان یک روز هم

که به تن باز آمد ارواح از عدم

چون نباشد روز و شب یا ماه و سال

کی بود سیری و پیری و ملال

در گلستان عدم چون بی‌خودیست

مستی از سغراق لطف ایزدیست

لم یذق لم یدر هر کس کو نخورد

کی بوهم آرد جعل انفاس ورد

نیست موهوم ار بدی موهوم آن

همچو موهومان شدی معدوم آن

دوزخ اندر وهم چون آرد بهشت

هیچ تابد روی خوب از خوک زشت

هین گلوی خود مبر هان ای مهان

این‌چنین لقمه رسیده تا دهان

راههای صعب پایان برده‌ایم

ره بر اهل خویش آسان کرده‌ایم

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا