مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۴۷ – تتمهٔ اعتماد آن مغرور بر تملق خرس

شخص خفت و خرس می‌راندش مگس

وز ستیز آمد مگس زو باز پس

چند بارش راند از روی جوان

آن مگس زو باز می‌آمد دوان

خشمگین شد با مگس خرس و برفت

بر گرفت از کوه سنگی سخت زفت

سنگ آورد و مگس را دید باز

بر رخ خفته گرفته جای و ساز

بر گرفت آن آسیا سنگ و بزد

بر مگس تا آن مگس وا پس خزد

سنگ روی خفته را خشخاش کرد

این مثل بر جمله عالم فاش کرد

مهر ابله مهر خرس آمد یقین

کین او مهرست و مهر اوست کین

عهد او سستست و ویران و ضعیف

گفت او زفت و وفای او نحیف

گر خورد سوگند هم باور مکن

بشکند سوگند مرد کژسخن

چونک بی‌سوگند گفتش بد دروغ

تو میفت از مکر و سوگندش بدوغ

نفس او میرست و عقل او اسیر

صد هزاران مصحفش خود خورده گیر

چونک بی سوگند پیمان بشکند

گر خورد سوگند هم آن بشکند

زانک نفس آشفته‌تر گردد از آن

که کنی بندش به سوگند گران

چون اسیری بند بر حاکم نهد

حاکم آن را بر درد بیرون جهد

بر سرش کوبد ز خشم آن بند را

می‌زند بر روی او سوگند را

تو ز اوفوا بالعقودش دست شو

احفظوا ایمانکم با او مگو

وانک حق را ساخت در پیمان سند

تن کند چون تار و گرد او تند

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا