مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۴ – التماس کردن همراه عیسی علیه السلام زنده کردن استخوانها از عیسی علیه السلام

گشت با عیسی یکی ابله رفیق

استخوانها دید در حفرهٔ عمیق

گفت ای همراه آن نام سنی

که بدان مرده تو زنده می‌کنی

مر مرا آموز تا احسان کنم

استخوانها را بدان با جان کنم

گفت خامش کن که آن کار تو نیست

لایق انفاس و گفتار تو نیست

کان نفس خواهد ز باران پاک‌تر

وز فرشته در روش دراک‌تر

عمرها بایست تا دم پاک شد

تا امین مخزن افلاک شد

خود گرفتی این عصا در دست راست

دست را دستان موسی از کجاست

گفت اگر من نیستم اسرارخوان

هم تو بر خوان نام را بر استخوان

گفت عیسی یا رب این اسرار چیست

میل این ابله درین بیگار چیست

چون غم خود نیست این بیمار را

چون غم جان نیست این مردار را

مردهٔ خود را رها کردست او

مردهٔ بیگانه را جوید رفو

گفت حق ادبار اگر ادبارجوست

خار روییده جزای کشت اوست

آنک تخم خار کارد در جهان

هان و هان او را مجو در گلستان

گر گلی گیرد به کف خاری شود

ور سوی یاری رود ماری شود

کیمیای زهر و مارست آن شقی

بر خلاف کیمیای متقی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا