مثنوی معنویدفتر دوممولوی

بخش ۱۰۲ – تشنیع صوفیان بر آن صوفی کی پیش شیخ بسیار می‌گوید

صوفیان بر صوفیی شنعه زدند

پیش شیخ خانقاهی آمدند

شیخ را گفتند داد جان ما

تو ازین صوفی بجو ای پیشوا

گفت آخر چه گله‌ست ای صوفیان

گفت این صوفی سه خو دارد گران

در سخن بسیارگو همچون جرس

در خورش افزون خورد از بیست کس

ور بخسپد هست چون اصحاب کهف

صوفیان کردند پیش شیخ زحف

شیخ رو آورد سوی آن فقیر

که ز هر حالی که هست اوساط گیر

در خبر خیر الامور اوساطها

نافع آمد ز اعتدال اخلاطها

گر یکی خلطی فزون شد از عرض

در تن مردم پدید آید مرض

بر قرین خویش مفزا در صفت

کان فراق آرد یقین در عاقبت

نطق موسی بد بر اندازه ولیک

هم فزون آمد ز گفت یار نیک

آن فزونی با خضر آمد شقاق

گفت رو تو مکثری هذا فراق

موسیا بسیارگویی دور شو

ور نه با من گنگ باش و کور شو

ور نرفتی وز ستیزه شسته‌ای

تو بمعنی رفته‌ای بگسسته‌ای

چون حدث کردی تو ناگه در نماز

گویدت سوی طهارت رو بتاز

ور نرفتی خشک خنبان می‌شوی

خود نمازت رفت پیشین ای غوی

رو بر آنها که هم‌جفت توند

عاشقان و تشنهٔ گفت توند

پاسبان بر خوابناکان بر فزود

ماهیان را پاسبان حاجت نبود

جامه‌پوشان را نظر بر گازرست

جان عریان را تجلی زیورست

یا ز عریانان به یکسو باز رو

یا چو ایشان فارغ از تنجامه شو

ور نمی‌توانی که کل عریان شوی

جامه کم کن تا ره اوسط روی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا