دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۷۴ – جمع شدن نخچیران گرد خرگوش و ثنا گفتن او را

جمع گشتند آن زمان جمله وحوش

شاد و خندان از طرب در ذوق و جوش

حلقه کردند او چو شمعی در میان

سجده آوردند و گفتندش که هان

تو فرشتهٔ آسمانی یا پری

نی تو عزرائیل شیران نری

هرچه هستی جان ما قربان تست

دست بردی دست و بازویت درست

راند حق این آب را در جوی تو

آفرین بر دست و بر بازوی تو

باز گو تا چون سگالیدی به مکر

آن عوان را چون بمالیدی به مکر

بازگو تا قصه درمانها شود

بازگو تا مرهم جانها شود

بازگو کز ظلم آن استم‌نما

صد هزاران زخم دارد جان ما

گفت تایید خدا بد ای مهان

ورنه خرگوشی کی باشد در جهان

قوتم بخشید و دل را نور داد

نور دل مر دست و پا را زور داد

از بر حق می‌رسد تفضیلها

باز هم از حق رسد تبدیلها

حق بدور نوبت این تایید را

می‌نماید اهل ظن و دید را

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا