دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۲ – عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او

بشنوید ای دوستان این داستان

خود حقیقت نقد حال ماست آن

بود شاهی در زمانی پیش ازین

ملک دنیا بودش و هم ملک دین

اتفاقا شاه روزی شد سوار

با خواص خویش از بهر شکار

یک کنیزک دید شه بر شاه‌راه

شد غلام آن کنیزک پادشاه

مرغ جانش در قفس چون می‌طپید

داد مال و آن کنیزک را خرید

چون خرید او را و برخوردار شد

آن کنیزک از قضا بیمار شد

آن یکی خر داشت و پالانش نبود

یافت پالان گرگ خر را در ربود

کوزه بودش آب می‌نامد بدست

آب را چون یافت خود کوزه شکست

شه طبیبان جمع کرد از چپ و راست

گفت جان هر دو در دست شماست

جان من سهلست جان جانم اوست

دردمند و خسته‌ام درمانم اوست

هر که درمان کرد مر جان مرا

برد گنج و در و مرجان مرا

جمله گفتندش که جانبازی کنیم

فهم گرد آریم و انبازی کنیم

هر یکی از ما مسیح عالمیست

هر الم را در کف ما مرهمیست

گر خدا خواهد نگفتند از بطر

پس خدا بنمودشان عجز بشر

ترک استثنا مرادم قسوتیست

نه همین گفتن که عارض حالتیست

ای بسا ناورده استثنا بگفت

جان او با جان استثناست جفت

هرچه کردند از علاج و از دوا

گشت رنج افزون و حاجت ناروا

آن کنیزک از مرض چون موی شد

چشم شه از اشک خون چون جوی شد

از قضا سرکنگبین صفرا فزود

روغن بادام خشکی می‌نمود

از هلیله قبض شد اطلاق رفت

آب آتش را مدد شد همچو نفت

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا