دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۱۶۵ – سؤال کردن آن کافر از علی کرم الله وجهه کی بر چون منی مظفر شدی شمشیر از دست چون انداختی

پس بگفت آن نو مسلمان ولی

از سر مستی و لذت با علی

که بفرما یا امیر المؤمنین

تا بجنبد جان بتن در چون جنین

هفت اختر هر جنین را مدتی

می‌کنند ای جان به نوبت خدمتی

چونک وقت آید که جان گیرد جنین

آفتابش آن زمان گردد معین

این جنین در جنبش آید ز آفتاب

کآفتابش جان همی‌بخشد شتاب

از دگر انجم به جز نقشی نیافت

این جنین تا آفتابش بر نتافت

از کدامین ره تعلق یافت او

در رحم با آفتاب خوب‌رو

از ره پنهان که دور از حس ماست

آفتاب چرخ را بس راههاست

آن رهی که زر بیابد قوت ازو

و آن رهی که سنگ شد یاقوت ازو

آن رهی که سرخ سازد لعل را

وان رهی که برق بخشد نعل را

آن رهی که پخته سازد میوه را

و آن رهی که دل دهد کالیوه را

بازگو ای باز پر افروخته

با شه و با ساعدش آموخته

باز گو ای بار عنقاگیر شاه

ای سپاه‌اشکن بخود نه با سپاه

امت وحدی یکی و صد هزار

بازگو ای بنده بازت را شکار

در محل قهر این رحمت ز چیست

اژدها را دست دادن راه کیست

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا