دفتر اولمثنوی معنویمولوی

بخش ۱۲۸ – تعیین کردن زن طریق طلب روزی کدخدای خود را و قبول کردن او

گفت زن یک آفتابی تافتست

عالمی زو روشنایی یافتست

نایب رحمان خلیفهٔ کردگار

شهر بغدادست از وی چون بهار

گر بپیوندی بدان شه شه شوی

سوی هر ادبیر تا کی می‌روی

همنشینی با شهان چون کیمیاست

چون نظرشان کیمیایی خود کجاست

چشم احمد بر ابوبکری زده

او ز یک تصدیق صدیق آمده

گفت من شه را پذیرا چون شوم

بی بهانه سوی او من چون روم

نسبتی باید مرا یا حیلتی

هیچ پیشه راست شد بی‌آلتی

همچو مجنونی که بشنید از یکی

که مرض آمد به لیلی اندکی

گفت آوه بی بهانه چون روم

ور بمانم از عیادت چون شوم

لیتنی کنت طبیبا حاذقا

کنت امشی نحو لیلی سابقا

قل تعالوا گفت حق ما را بدان

تا بود شرم‌اشکنی ما را نشان

شب‌پران را گر نظر و آلت بدی

روزشان جولان و خوش حالت بدی

گفت چون شاه کرم میدان رود

عین هر بی‌آلتی آلت شود

زانک آلت دعوی است و هستی است

کار در بی‌آلتی و پستی است

گفت کی بی‌آلتی سودا کنم

تا نه من بی‌آلتی پیدا کنم

پس گواهی بایدم بر مفلسی

تا مرا رحمی کند شاه غنی

تو گواهی غیر گفت و گو و رنگ

وا نما تا رحم آرد شاه شنگ

کین گواهی که ز گفت و رنگ بد

نزد آن قاضی القضاه آن جرح شد

صدق می‌خواهد گواه حال او

تا بتابد نور او بی قال او

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی و مولانا و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ، یا وخش، – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ - ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی‌تبار پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می‌شده‌است. در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته‌است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا