Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 108

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
غزلیات حافظحافظ

غزل ۰۰۹- رونق عهد شباب است دگر بستان را


Warning: Undefined variable $op in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 102

Warning: Undefined array key "GTTabs" in /home/mastaneh/public_html/wp/wp-content/plugins/gt-tabs/index.php on line 184
نستعلیق نسخه pdf

علامه قزوینی

رونق عهد شباب است دگر بستان را

می‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را

ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی

خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را

گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش

خاکروب در میخانه کنم مژگان را

ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان

مضطرب حال مگردان من سرگردان را

ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

یار مردان خدا باش که در کشتی نوح

هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را

برو از خانه گردون به در و نان مطلب

کان سیه کاسه در آخر بکشد مهمان را

هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است

گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد

وقت آن است که بدرود کنی زندان را

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

 
شرح نوشتاری

وزن غزل: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

1 بار دیگر باغ و بستان جلوه ی عهد جوانی یافته اند؛ برای بلبل خوش آواز مژده ی آمدن گل می رسد.

عهد شباب: زمان جوانی ، و از جوانیِ بُستان مراد آغاز فصل بهار است.

اَلحان: جمع لحن به معنی آهنگ.

می گوید فصل بهار آغاز شده و باغ که در پاییز و زمستان، بر اثر ریختن برگ درختان، به صورت پیران درآمده بود، با درآمدن دوباره ی برگ و شکوفه به صورت جوانان درآمده؛ برای بلبل مژده می رسد که گل به باغ می آید، و مراد از این مژده بوی خوش گل است که پراکنده می شود.

2 ای باد صبا اگر بار دیگر به جوانان چمن برسی؛ مراتب ارادت ما را به سرو و گل و ریحان برسان.

ریحان: هر گیاه خوشبو، ناز بویه.

جوانان چمن مراد جوانه ها یا شاخه های جوان سرو و گل و ریحان در مصراع دوم است.

به باد صبا پیام می دهد که اگر به فضای چمن وزیدی شوق و ارادت ما را به جوانه های تازه دمیده سرو و گل و ریحان- سبزه های خوشبو – برسان. شوق دیدن باغ و بستان داریم.

3 اگر مغبچه ی باده فروش اینگونه جلوه گری کند؛ من خاک در میخانه را با مژه ها خواهم رُفت.

مغبچه: فرزند مغ، پسرکی که در میکده ها خدمت می کند.

خاکروب: جارو.

می گوید اگر مغبچه ی باده فروش، با این جذابیت و جمال، جلوه گری کند، من چنان سر بر آستانه ی میخانه فرو می آورم که مژه هایم آستانه ی میکده را جارو کند.

4 ای کسی که بر چهره ی ماه خود از عنبر ناب خط چوگانی می کشی؛ من سرگشته و بی سامان را آشفته حال مکن.

کشیدن: به معنی نقاشی کردن یا دراز کردن، حرکت دادن است.

عنبر: ماده ای است چرب و خوشبو که از داخل معده و روده ماهی عنبر استخراج می شود، معمولا خاکستری رنگ است، اما نوع عالی آن سیاهرنگ است.

سارا: خالص، بی غش.

می گوید تو که از عنبر خالص بر صورت همچون ماه خود ابروئی مثل هلال چوگان زیبا می کشی، مرا مثل گوی در برابر این چوگان بیقرار و سرگردان مکن. به بیان دیگر هر چه بر جمالت افزوده می شود بر بی‌قراری من نیز افزوده می شود.

چوگان را می توان کنایه از زلف معشوق نیز دانست و در این صورت کشیدن به معنای حرکت دادن یا کشیدن چوگان برای نواختن گوی است.

5 می ترسم مردمی که باده نوشان فقیر را استهزاء می کنند؛ سرانجام خود طوری به کار خرابات کشیده شوند که ایمانشان بر سر آن برود.

دُرد کش معنی تحقیری دارد، چون ثروتمندان شراب صافی می نوشند و درد کش کسی است که درد ته خم را که ارزانتر است می نوشد.

خرابات که معمولا در حافظ به معنی جایگاه اهل فسق و رندان و رانده شدگان از اجتماع است، در فرهنگ اشعار حافظ چنین تعریف شده است: “در لغت به معنی میخانه و قمارخانه و جای زنان بدکار آمده است… علامه قزوینی این کلمه را جمع خرابه دانسته و نوشته اند “به معنی حقیقی آن که جمع خرابه باشد… و مقصود همان معنی میخانه و فاحشه خانه ی شُعر است با تلمیحی به معنی مجازی این مفهوم یعنی مکان عیش و طرب معنوی روحانی مردان حقیقت…” ممکن است خرابات خورآباد بوده و با خورشید و مهر پرستی رابطه داشته باشد اما آنچه راجع به حافظ است همین معنی هاست که گفته شد و در معنی مهر پرستی آن اگر هم صحیح باشد ارتباطی با حافظ پیدا نمی کند.”[1] و از آنچه خواجه رشید الدین فضل الله نوشته به خوبی معلوم می شود که معنی خرابات همان است که علامه قزوینی می فرماید. صرفنظر از اشتقاق کلمه و اینکه عرفا آن را در چه معنای مجازی به کار برده اند. نوشته ی خواجه رشیدالدین که فقط حدود پنجاه سالی پیش از زمان حافظ است به خوبی می تواند نمودار مفهوم اجتماعی این کلمه در زمان شاعر باشد.[2] و در اوراد الاحباب چنین معنی شده است: “ خرابات و مصطبه عبارت و کنایت است از خرابی و تغییر رسوم و عادات طبیعت و ناموس و خویشتن نمائی و خودبینی و ظاهر آرائی و تبدیل اخلاق بشریت به اخلاق اهل مودت و محبت. و خرابی به طریق حبس و قید و منع او از عمل خویش.”[3] پس مقصود از کار خرابات در بیت به هر حال عدول از رسوم و قیود جاری و سرکشی در برابر احکام است.

می گوید می ترسم این قوم زاهدان که به مردم لاابالی و بی پروا خنده می زنند، سرانجام خود چنان خراباتی و آلوده شوند که ایمانشان از دست برود.

6 با مردان خدا یار و همدل باش زیرا در کشتی نوح؛ خاکی هست که طوفان در برابر آن به اندازه آبِ اندکی ارزش ندارد.

آبی: آب اندکی، چنانکه در این بیت:

شاید که به آبی فلکت دست نگیرد                 گر تشنه لب از چشمه حیوان بدرآئی

مضمون اشاره به داستان حضرت نوح دارد که بیشتر افراد قوم او بر اثر طوفان خشم الهی از میان رفتند؛ و تنها تعدادی که با او همدلی کردند و در کشتی نشستند، از آسیب طوفان مصون ماندند.

با تاملی در بیت معلوم می شود که از مرد خدا در مصراع اول، مراد نوح است که به علت مقام نبوت و تقرب به درگاه الهی سبب نجات یاران خود گردید. می گوید هنگام سختی به مردان خدا متوسل شو هم چنانکه در کشتی نوح خاکی هست که با توسل به مردان خدا – نوح- از غرق شدن در آب نجات یافت.

اما اینکه مراد از این خاک چیست، نظر های مختلفی ابراز شده که بعضی را در زیر می آوریم:

سودی معتقد است که مراد از خاک به اعتبار اینکه وجود نوح از خاک ساخته شده، خود حضرت نوح است، که طوفان در برابر او به اندازه یک قطره آب ارزش ندارد، و یارانش با توسل به او نجات یافتند. در بانگ جرس[4] آمده که مقصود خواجه از خاک، قالب آدم است. علامه قزوینی[5] نیز در معنی این بیت به قصه حمل جسد حضرت آدم در کشتی نوح اشاره کرده است، خاک را عظام رمیم آن حضرت دانسته که نوح آنها را همراه خود به کشتی برد. قزوینی به تعلیقات مفید شیرازی متخلص به داور در حاشیه دیوان چاپ قدسی نیز رجوع داده است. و در حاشیه قدسی آمده “ مراد از خاک جسد حضرت آدم است که بنا بر اخبار، نوح آن را با خود در سفینه حمل می کرد” و نیز گفته است که “مراد از خاکی: آن خاک است که نوح برای تیمم با خود در کشتی می برده است.”[6]

محمد بن محمد دارابی در لطیفه غیبی آورده “ و در خبر است که به اشاره جبرئیل امین حضرت نوح مقداری خاک در کشتی برد و از مصاحبت نوح حق تعالی خاک را در فقدان آب جانشین آب قرار داد. از این رو به جای وضو و غسل، تیمم جایز است.”[7]

به یاری فهرست اعلام تفسیر طبیری به بیش از نود مورد که نام نوح در آن تفسیر آمده رجوع شد و معلوم گشت که هیچ جا از خاکی که در کشتی نوح بوده باشد و اینکه چگونه این خاک برای طوفان به اندازه آبی ارزش قائل نشده باشد سخنی نرفته است؛ و برای حل این مشکل چیزی به دست نیامد. از آنچه مفسران حافظ نوشته اند و مختصری هم اکنون نقل کردیم، بر تعبیر سودی این ایراد وارد است که اگر منظور از خاک خود نوح است پس مردان خدا که هستند که نوح یار آنها شده باشد. بعلاوه مگر آنها که به نوح متوسل شدند و در کشتی نشستند خود از خاک خلق نشده بودند. و این که مراد از خاک جسد حضرت آدم است فکر دوری است که با “ به آبی نخریدن طوفان” نیز رابطه ای ندارد. ناگزیر باید خاک را همان خاکی بدانیم که گفته اند نوح برای تیمم به کشتی برده است و اینگونه تعبیر کنیم که خاکی که نوح با خود به کشتی برد به برکت مصاحبت او از بلای طوفان نجات یافت، متبرک شد و مانند بقیه خاک زمین در طوفان غرق نگردید. طوفان نوح برای او ارزش آب اندکی را هم نداشت.

7 از خانه دنیا بیرون برو و نانی از آن مطلب؛ زیرا این میزبان سیه کاسه سرانجام مهمان خود را خواهد کشت.

سیه کاسه: به معنای بخیل و ممسک است. چنانکه در این بیت خاقانی:

وز دهر سیاه کاسه در کاسم صد ساله غم است شرب یک روزه[8]

و در برابر آن سفید کاسه آمده است به معنای جوانمرد و بخشنده.

می گوید از خانه دنیا بیرون برو و از آن توقع نان دادن و پذیرایی نداشته باش؛ زیرا میزبان این خانه بخیل و لئیم است و سرانجام مهمان خود را خواهد کشت.

8 مگر نه اینکه سر انجام، هرکس باید بر مشتی خاک بیارامد؛ پس بگو چه نیازی است که اکنون خانه ای با ایوان بلند بسازی.

9 زیبای کنعانی من، مقام سلطنت مصر به تو تعلق گرفت؛ اکنون وقت آن است که با زندان خداحافظی کنی.

مسند در لغت به معنی جایگاه و بالش گرانبهایی است که تکیه گاه سلاطین بوده، و مسند مصر در بیت کنایه از مقام عزیز مصر است.

ماه کنعانی کنایه از حضرت یوسف است که زیبا روی و اهل کنعان بوده و چنانکه در قصه او در قرآن مجید آمده، به تهمت زلیخا به زندان افتاد، سرانجام از او رفع اتهام شد، از زندان بیرون آمد و به مقام عزیزی مصر رسید.

می گوید محبوب مثل یوسف زیبای من، مقام سلطنت مصر به تو تعلق یافت، از زندان بیرون بیا.

اشاره به ممدوحی است که در شرف رهایی از بنده و زندان و رسیدن به مقام والا است.

10 حافظ، می بنوش، بی پروا باش، و زندگی را به خوشی بگذران؛ اما مانند دیگران قرآن را وسیله فریب مردم قرار مده.

 

**********************

این غزل به عقیده دکتر غنی[9] به مناسبت استخلاص جلال الدین تورانشاه، وزیر مورد علاقه ی شاعر از زندان سروده شده است و بوی امید و خوش بینی از آن استشمام می شود. مضمون کنائی بیت نهم “ماه کنعانی من…” و “بدرود کردن زندان”، گواه روشنی بر صحت وجود چنین اشاره‌ای است.

 

—————————————————————-

[1] رجائی،… فرهنگ اشعار حافظ… ص 106.

[2] رجوع کنید به رشیدالدین فضل الله … جامع التواریخ… تهران، 1338.

[3] باخرزی ،… اوراد الاحباب … ص 250.

[4] پرتو علوی،… بانگ جرس … ص 38.

[5] قزوینی،… “بعضی تضمینهای حافظ”، یادگار، ش 1، ش 8 ، ص 61-63

[6] حافظ،… حافظ قدسی … ص 45.

[7] دارابی ، … لطیفه غیبی … ص 39.

[8] خاقانی ، … دیوان … ص 799.

[9] غنی،… تاریخ عصر حافظ … ص 276-277.

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

7 دیدگاه

  1. دگران پرنده اي در فارس با آواز بسيار خوش . وارونه به شاخه درختي آويزان مي شود وبا آواز بسيار خوش مي خواند به طوري كه پرندگان كوچك را جذب خود مي كند. سپس بطور ناگهاني مي پرد وپرنده كوچي را شكار مي كند . دام تزوير دگران همان صداي خوش ومسحور كننده اوست . قاسم عباسي 09171825141

  2. با سلام و تشکر از نظر جناب عباسی چنانچه دگران ایهام داشته باشد یعنی به دو معنی ۱- دیگران ۲- نام پرنده در این صورت قرآن را هم بایدبه دو معنی ۱- کتاب آسمانی مسلمانان ۲- خواندن در نظر گرفت.

  3. ابتدا :حقیر سراپا تقصیر حضرت حافظ را به دلیل قابلیتش ،در درک اثر اخلاص بر هستی ؛از فرمولیزه کردن تقرب به خدا وخدا پرستی، بیزار می دانم و معتقدم به دلیل آگاهی از اثر شراب در زایل کردن عقل صرفه طلب وحسابگر ی که با تاویل و موافق جلوه دادن امورات فردی با مذهب ؛ شائبه ی دینداری را برای خود می نمایاند ؛در غزلیاتش به آن پناه می آورد تا شدت تنفر و انزجارش را از ریا و دروغ بیان دارد . وبرای این منظور برمهر دینانی که درخرابه ها شیره ی گیاه هوم را می نوشیده اند ،التفاط می کند. و اگر بگوییم گاهی در ذهن سیالش خودرا با آنان هم آهنگ و همراه می داند .گزافه نگفته ایم..
    ودیکر : شعر حافظ را به دلیل آشنایی وی با آیین ها و باورهای کهن ایرانی از دیدگاه اساطیری قابل ژرف کاوی می دانم . . بیت ششم را اینگونه معنی می کنم
    مردان خدا در اینجا مراد حضرت نوح است و مراد لز یار پیروان و ایمان آورندگان به حضرت نوح اند
    کشتی نوح سفینه نجات است . همان مذهبی که به ملامت نا اهلان نان به نرخ روز خور ریا پیشه اعتنا نکندو…
    خاک دراینجا مخالف آب آمده است . یعنی خشکی یعنی ساحل نجات . یعنی جایی که در آن خطر غرق شدن و نا بودی نباشد
    آبی :آب اندک
    طوفان همان چیزی که بین اورمزد و اهریمن بود و با کار کرد دوگانه اش بواسطه ی ابر باران زا حیات می بخشید و در هیبت طو فان می میراند . بیت ششم رابه اختصار چنین معنی می کنم :. در اینجا مراد از طو فان مرگ است همان چیزی که در نهایت انسان را فرا می گیرد. و ثمن بیع جان است که در معنی مستتر است ..در کل این بیت چنین می گوید. به اولیائ الهی پناه بیاورید تا نابود نشوید

  4. سلام
    من وقتی بیت 6 رو خوندم تصورم این بود که مراد از مردان خدا حضرت نوح و تمام یاران حضرت باشه که مسلما انسانهای بزرگی بودن که تو امتحان به اون سختی سربلند شدند و امام زمانشون رو شناختن واقعا امتحان دشواری بوده فکر میکنم در حدی که دشوارتر از اون فقط غیبت امام زمان ماست یعنی یاران حضرت نوح کشتی رو باور داشتن برای طوفانی که نیومده بود و ما طوفان اومده حالا باید منتظر کشتی ای باشیم که بهمون وعده دادن ، کسانی که ازین امتحانات موفق بیرون بیان واقعا انسانهای بزرگی اند و لایق توسل
    و اما در مورد خاک تصورم این بود که منظور اون خاکی باشه که متوسل به قدوم این مردان خدا شد و از این طریق با قدمهای ایشان ، یعنی با چسبیدن به کف پای مردان خدا و با تواضع مقابل ایشان به کشتی نجات راه پیدا کرد و زیر قدم یار بودن رو به تاج سر اغیار شدن ترجیح داد .

  5. با عرض سلام،
    بیت ششم به نظر من معنیش به این شکل باشه که:
    مردان خدا و خاک : هر دو منظور حضرت نوح است،
    آبی : مقصود ظواهر دنیاست که مانند ذره ای آب بی ارزش است،
    یعنی با مردان خدا باش چرا که می دانند چه می کنند و به خاطر چیزهای بی ارزش طوفان را به جان نمی خرند.
    با تشکر

  6. در بیت ششم مراد از خاک به اعتبار اینکه انسان از خاک ساخته شده است ، حضرت نوح میباشد که طوفان در مقابل او قدرتی ندارد . البته من جایی خوندم که حضرت نوح در کشتی جسد حضرت آدم را هم قرار داده و مراد از خاک ، خاکی هست که جسد حضرت آدم در اون بوده . و به نقل از شخصی شنیدم که حضرن نوح مقداری خاک را با خود ب کشتی برد تا در صورت فقدان آب تیمم کند ، پس از اینکه طوفان در گرفت تنها خاکی که در معرض طوفان نبود همین میزان خاکی بود که برای تیمم استفاده میشده . و منظور همین یک مقدار هست…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا