غزلیات حافظحافظ

غزل ۰۵۷- آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست

نستعلیق

علامه قزوینی

آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست

چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست

گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

او سلیمان زمان است که خاتم با اوست

روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک

لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست

خال مشکین که بدان عارض گندمگون است

سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست

دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست

با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

حافظ از معتقدان است گرامی دارش

زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست

 
شرح نوشتاری

معانی لغات غزل (۵۷)

سیه چرده: سیه فام، سبزه نمکین.
چشم میگون: چشم با رنگ شرابی، چشمی که مانند شراب حالت مستی در خود دارد.
شیرین دهنان: آنان که کلامی شیرین دارند و اینجا به حالت طنز و تعریض به منظور ذکر بد دهنی امیر مبارز‌الدین به کار رفته است.
سلیمان: سلیمان فرزند حضرت داوود از انبیای بنی‌اسرائیل که باد به فرمان او بود و انگشتری با نگینی که نام اعظم برآن حک شده بود در دست داشت و همه ممالک به فرمان او بودند.
خاتم: انگشتری.
همت: عزم، اراده و در اصطلاح عرفا توجه کامل به حق تعالی به منظور تحصیل کمال و رسیدن به حق.
پاکان: مردان خدا، اولیاء‌الله.
خال شیرین: خال جذاب و خوش منظر، خال فریبنده.
عزم: اراده.
دم عیسی: نفس حضرت عیسی، مسیحانفس و زنده کننده مردگان.
معتقدان: عقیده‌مندان، پیروان.
روح مکرم: روح کریمانه، کنایه از روح اولیاء و مردان حق.
معانی ابیات غزل (۵۷)

(۱) آن سبزه نمکین که همه شیرینی و لطف موجود در دنیا را در خود جمع کرده چشمانش با حالت مستی شراب و لبانش خندان و دلش سرشار از نشاط است.
(۲) هرچند شیرین گفتاری! پادشاه وقت است (تعریض و طنزی به مناسبت بددهنی و زشت گفتاری امیر مبارزالدین) اما آن سبزه نمکین، سلیمان زمانه است که نگین پادشاهی (ولایت عهدی) را در اختیار دارد.
(۳) او خوشرو و با فضیلت و پاکدامن است و بی‌شبهه همت و اراده پرهیزکاران دو عالم (دم همت مردان پاک طینت دو عالم) را با خود دارد.
(۴) خال جذاب و فریبنده‌یی که به چهره گندمگون اوست راز آن دانه گندمی که آدم را از راه به در برد درخود دارد.
(۵) یار من تصمیم به سفر رفتن دارد. ای دوستان برای خاطر خدا بگویید (در غیابش) با دل خونین خود چه کنم که مرهم دل من دراختیار اوست.
(۶) این ویژگی او را با که در میان نهم که آن یار سنگیندل ما راکشت در حالی که دم روح‌بخش حضرت عیسی را با خود دارد.
(۷) حافظ از ارادتمندان توست. او را گرامی دارکه برکت و همت و شفاعت صدها روح بزرگ را با خود دارد.

شرح ابیات غزل (۵۷)

وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع‌لان
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ
این غزل به هنگام سلطنت امیر مبارز‌الدین و ولایت عهدی شاه ‌شجاع و پیش از حمله به تبریز سروده شده و تمامی در تعریف و تمجید شاهشجاع ولیعهد و جوان است.
در بیت اول از آنجایی که شاه شجاع ۱۵ سال از حافظ کوچکتر بوده او را پسر سبزه چهره خطاب می‌کند و از ذکر عناوینی که برای مردان بزرگسال به کار می‌گیرند خبری نیست. شاه شجاع جوانی به غایت زیبا و خوشرو بود و خالی مانند همه مردان آل‌مظفر در صورت داشت. زیبایی او به حدی بود که زنها درسر راه او ساعتها به انتظار می‌ایستادند تا او که سواره می‌گذرد ببینند. با اینهمه پدرش که مردی بد دهن و فحاش بود او را در حضور دیگران کریمه‌المنظر خطاب می‌کرد. بدین سبب حافظ در بیت دوم به حالت مسخره چنین عنوان می‌کند که گرچه شخص شیرین دهنی‌! پادشاه وقت است اما این سبزه چهره که خاتم ولایت عهدی در اختیار دارد سلیمان زمان است.
دربیت سوم همه محاسن را دراو جمع کرده و دعای خیر مردان پاک دو عالم راهمراه او می‌داند.
در بیت چهارم از خال سیاه چهره او سخن گفته و در بیت پنجم از آنجایی که شاه شجاع مجبور بوده است تا در جنگها و سفرها در رکاب پدر باشد حافظ بدین سبب اظهار دلتنگی می‌کند و در بیت ششم شدت محبت و دلبستگی خود را اظهار و در مقطع کلام از شاه شجاع می‌خواهد که او را کنف حمایت خود نگاهدارد.

****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان

حافظ

خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی (حدود ۷۲۷ – ۷۹۲ هجری قمری برابر با ۷۰۶ - ۷۶۹ هجری شمسی)، شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به‌غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است او از مهمترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او بگونه‌ای به‌محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگداشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. در ایران این روز را روز بزرگداشت حافظ نامیده‌اند.

نوشته های مشابه

52 دیدگاه

  1. تنها غزلیات حافظ را در دسترس گذاشتن هنر نیست این از غریبی حافظه که ظاهر شعر را تبلیغ می کنید و عمق مفاهیم لابه لای ظواهر گم می مونه

    1. سلام لطفا در مورد چیزی که علم ندارین صحبت نکنید حافظ هرگز بعد از رسیدن به مقام روحانی اعلی غریب نبود درک بعضی از شعر های حافظ مانند حروف مقطعات است.

  2. آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست چشم میگون لب خندان دل خرم با اوست
    گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
    روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
    خال مشکین که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
    دلبرم عزم سفر کرد خدا را یاران چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
    با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
    حافظ از معتقدان است گرامی دارش زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست
    لطفا اگه میشه معنی این غزل و برام بفرستید

    1. باسلام ودرود
      الان دیگه مثل گذشته نیست که هرکه هر چی بگه مردم قبول کنند
      بروید در انترنت از زندگی نامه شعرا جستجو کنید اگر حافظ وسعدی شیعه بودند چرا در مدح حضرت ابوبک وعمر وعثمان گفتند شیعه که باخلفا بد هستند
      بروید کمی روشنتر فکر کنید

      1. درود به دوستان ادیب   حافظ هر چه بود ونبود بزرگ مردی بود که در عرصه انسانیت وادبیات فارسی تا ابد نامش به نیکی یاد خواهد شد وسر آمد نام آوران ادبیات پارسی خواهد ماند.    ولی چیزی که باید بدان توجه نماییم این است که عمر را نمیتوان با حضرت خطاب نمود ودر این بین عمر رو با پیشوند حضرت به ما قالب نکنین لطفا. به شخصیت عمر پس از هتک حرمت خاندان رسول خدا که ناقض حدیث مبارک ثقلین “کتاب الله وعترتی” بود، وننگی است تا ابد الدهر بر پیشانیش، “حضرت” نمیچسبد و نخواهد چسبید. 

      2. چرا دری وری میسرائی گلپسر حضرت حافظ یک بیت هم در مورد خلفای شما نداره و فقط مدح امیرالمونین امام المتقین علی ( ع ) داره آنجا که میفرماید حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق … بدرقه رهت شود همت شحنه نجف …

        در مورد سعدی من هم معتقد به شیعه بودن یا نبودنش نیستم ولی در مورد حضرت حافظ شکی نیستش که شیعه بوده و اصلا همچین روح لطیف و بزرگی هیچ تطابقی با غیز تشیع نداره … .

  3. سلام علیکم:
    در مورد غزل مذکور در آن زمان که دانشجو بودم از یک استاد فلسفه و عرفان سوال کردم که مورد خطاب این غزل چه کسی است.
    ایشان اینگونه پاسخ دادند :
    “خطاب حضرت حجت ابن الحسن المهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) است به این نشانه ها :
    ۱- در بیت اول “سیه چرده” نشانه اعراب است یعنی فرد مورد نظر از اعراب است.
    ۲-خاتم و انگشتری حضرت سلیمان که از پیامبر به حضرت امیر واز حضرت امیر به امام حسن و ….. تا حضرت حجت(ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) که همیشه در دست حجت زمان است همراه اوست.
    ۳-در بیت سوم چهار نشانی ذکر می کند:
    اول:روی خوب است = زیبا رو است
    دوم : کمال هنر =انسان کامل است
    سوم : دامن پاک =معصوم است
    چهارم: همت پاکان دو عالم =عصاره تمام انبیاء و امامان و اولیاء
    ۴-در بیت چهارم دو نشانی از صورت وچهره ایشان طبق روایات می دهد
    اول : خال مشکین
    دوم : صورت گندمگون”
    سپس بنده از مذهب حافظ پرسیدم :
    ایشان فرمودند :به احتمال ۹۹ درصد ( برای بنده جالب بود که ۱۰۰ درصد نگفت ) حافظ شیعه بوده و دیداری با امام عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفدا) داشته به قرینه غزل زیر
    ۱
    زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
    راه هزار چاره گر از چار سو ببست

    ۲
    تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
    بگشود نافه‌ای و در آرزو ببست

    ۳
    شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
    ابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببست

    ۴
    ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت
    این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست

    ۵
    یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم
    با نعره‌های قلقلش اندر گلو ببست

    ۶
    مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
    بر اهل وجد و حال در های و هو ببست

    ۷
    حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
    احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

    موفق باشید یا حق

  4. باسلام
    من در مورد اینکه غزل ان سیه چرده که شیرینی عالم با اوست – خطاب به چه کسی هست خیلی فکر کردم و به نظرم اومد که به احتمال بسیار زیاد خطاب به امام زمان باشه. یکروز که به این موضوع فکر میکردم خیلی اتفاقی به ذهنم رسید که از خود حضرت حافظ بپرسم که این شعرو خطاب به چه کسی سروده! نیت کردم وبا کمال تعجب دیدم که این شعر اومد:
    بیا که رایت منصور پادشاه رسید -نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
    جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت-کمال عدل به فریاد دادخواه رسید
    …………..
    کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل -بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید

  5. لطفا دوستان جواب بدهند که حافظ سنی مذهب چرا باید در مدح امام ١٢هم غزل بسراید؟
    بعدشم خال مشکین و عارض گندم گون و چشم میگون و لب خندان را چە به حضرت مهدی.
    توجە فرمائید اگر در مدح حضرت مهدی بود در اخر غزل ایشان را سنگیندل خطاب نمیکرد!!!!

  6. من هم با سيامك موافقم- خواهشا همه چيز رو به ائمه و اطهار و امام زمان ربط نديد- مفهوم اين اشعار بسيار قوي تر و برتره- نبايد ظاهربين بود

  7. اونایی که ادعا میکنن حافظ سنی مذهب بوده لطفا به ما بگن معنی این شعر حافظ چیه؟
    حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
    بدرقه رهت شود همت شحنه – نجف –

    1. الهام جان پس این شعر حافظ و چه کارش میکنید
      قو ت دین حق زعمر بود
      خانه دین بدومعمر بود
      جگر مشرکان پر از خون کرد
      کبرشان ازدماغ بیرون کرد
      و الی اخر
      اگر شیعه است که نباید در مدح عمر بگوید

  8. سلام .
    خیلی ابتدایی لطفا با غزلیات حافظ برخورد نکنید . مگر اهل تسنن حضرت علی و امامان را کجا رد کردند که من سنی این همه کتاب خوندم جز تعریف این بزرگان چیزی را ندیدم . اهل تشیع هم برادران ما هستند ولی یقینا حافظ سنی بوده با دلیل محکمی که میگویم . برادران تشیع در نماز میت پنج تکبیر میگویند و اهل تسنن چهار تکبیر . حال ببینیم حافظ علیه الرحمه چه فرموده : من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق ؟ چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست … خودتان معنی کنید بهتر است . و دیگر اینکه غزل آن سیه …در نعت رسول الله سروده شده . بعضی از عرفا از سر غیرت نام حضرت را نمیتوانستند به ظاهر استفاده کنند و با ایما و اشاره میگفتند . و در شعر حافظ شیرین دهنان به معنای انبیا است و شیرین سخنان عرفا هستند . فرموده : گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی / او سلیمان زمانست که خاتم با اوست … بعدا در بیتی دیگر فرموده : خال مشکین که بدان عارض گندم گونست / سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست … : باید در نعت حضرت رسول دیده باشید که میگویند سیمای مبارکش گندم گون بود و خال سعادتی بر روی مبارکش بود . وحافظ هبوط آدم به زمین را علتش را خال مبارک حضرت میداند . و در مورد کلمه سنگیندل : چند معنا دارد : اولی اینکه انسان وقتی عاشق کسی است از نرسیدن به او و نیافتن حط کمال و وصال ، همیشه در شکایت است وبه او اجازه هر چیزی را میدهند همانگونه که به شاعر اجازه دادند : قاعده ( یجوز لشاعر ما لا یجوز
    لغیره ) آن اجازه ای که به شاعر داده شده به عوام و غیره نمیدهند . واین سنگیندل در عرفان معنایی دیگر دارد . سنگیندل یعنی ای اندر ناز و عشوه و …. ناز هم یعنی کبر و غرور … و معشوق هم از این لفظیات و کلمات یقینا وقتی از عاشقش میشنود خوشحال میشو این از فرط عشق و خواستن است . این بر عاشق حلال است و گناه محسوب نمیشود . و در جای دیگر شاه نجف که میگوید یقینا حضرت علی جزء پیران مرشدان روحانی عرفا بوده و هر کسی در مقام عرفان از او در بعضی مسایل مدد خواسته … و سنی بودن حافظ معلوم است زیرا در جای دیگر فرموده : بهاء الحق والدین طاب مثواه / امام سنت و شیخ جماعت … حتما شنیده اید که اهل تسنن را پیروان سنت و جماعت می نامند … وحالا شاید بگویید خودش را که نگفته : خود را نگفته ولی طاب مثواه برای اهل تسنن تا بحال ندیدم یک تشیع بکار ببرد . ببخشید مزاحم شدیم .

    1. سلام و رحمه الله
      اول اینکه به خاطر سعه صدر شما باید بهتون تبریک گفت…
      دوم اینکه حقیقتا همینطوره که فرمودید: شیعه و سنی برادرند. انما المونون اخوه!
      مقام معظم رهبری هم تاکید فراوان دارند و مرتب در سخنرانی هاشون به همین مسئله تاکید دارند، که واعتصمو به حبل الله جمیعا و لا تفرقو!
      سوم اینکه استدلالتون قوی بود. و با سند…
      این یه نکته مثبته. البته دلایل زیادی هم بر شیعه بودن حضرت حافظ هست. که من قصد اثبات یا مناظره ندارم. فقط خواستم به همه دوستان عرض کنم که بزرگان رو مرز بندی نکنید. شیعه یا سنی چه فرقی می کنه؟ حافظ افتخار تاریخ ادبیات و هنر ماست. افتخار عرفان ماست. همینطور سعدی و مولانا و فردوسی و انوری و…
      یه ذره با دید باز و جامعیت اگر نگاه کنیم، می بینیم وجود یکی بیشتر نیست. همه این بزرگان هستند و مدام دارند حقایقی رو متذکر می شوند که دلهای مرده ما رو بیدار کنند… شیعه و سنی چه فرقی داره؟
      از همه دوستان عذر خواهی می کنم. و باید متواضعانه عرض کنم که کسانی که در این زمینه تحقیق و تفحص می کنند، اجرشون محفوظه. فقط نباید کار به جدل بکشه…
      التماس دعا
      شب و روزتون خوش

    2. اون چهار تکبیر یک مقام فقهی هستش که در بین شیعیان هم حامیانی داره ضمن اینکه بصورت کلی چهار تکبیر زدن اصطلاح شده از کار طرف تموم بودن هیچ ربطی به مذهب نداره

    3. چهار تکبیر هنگام وضو اذان است برادر اینجا ما نشانی ا ز میت ندیدیم ،ولی نماز ….مردم را تحمیق نکنید لطفا هر چند که برایم مهم نیست که حافظ شیعه بوده یا سنی انسان بوده ببینید چی گفته.نه چه مذهبی داشته

  9. نه دیگه نشد حافظ اگه سنی باشه چرا از اماما صحبت کنه ؟ چرا بگه بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید ؟؟؟ یا چرا بگه حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شحنه نجف ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من حتی روایاتی شنیدم که میگفتن حافظ سنیه و دیوانشو باز کردن و حافظ جواب دندون شکنی بهشون داده………………

  10. پاسخ به جناب فخرالدین و کلیه دوستان عزیز و حق جو
    اولا در بعضی زمان ها اظهار محبت به اهل بیت و اعلام شیعه بودن ساده نبوده و احتمالا عواقبی داشته در نتیجه بنابراصل تقیه ، برخی افراد شیعه بودن خود را به صراحت اعلام نکرده اند. “پس حواسمان باشد بطور یقین درباره ایین و مذهب هیچکس جز خودمان نمیتوانیم نظر قطعی بدهیم ما که نعوذبالله خدانیستیم که برهمه چیز علم داشته باشیم.”
    دوما من سلام و درود میفرستم بر اهل تسننی ک ایمانشان به برحق بودن ائمه اطهار از بسیاری از شیعیان بیشتراست و تنها به دلیل کمبود اطلاعات سه خلیفه اول را قبول دارند.

    با درنظرگرفتن دونکته بالا و با استفاده از مراجعی که درانتها ذکرمیکنم دلایلی برای رد سنی بودن حافظ می اورم:
    1- حافظ فرمايد:‏
    من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست
    ودر مذهب شيعه خلافي نيست كه در نماز ميت بايد پنج تكبير گفت كه هر تكبيري از نمازي از پنج نماز است ولي اهل ‏تسنن قايلند كه چهار تكيبر بايد گفت.‏
    نقددليل: اين دليل را مثبت نمي توان شمرد زيرا به دو وجه مي توان آن را تفسير كرد: به عقيده تشيع، به عقيده عرفا.‏
    اهل تشيع از حضرت صادق (ع) روايت كنند كه : رسول خدا تكبير مي گفت بر قومي پنج و بر قوم ديگر چهار بار. ‏وهرگاه بر مردي چهار تكبير مي گفت متهم مي شد به نفاق.‏
    ممكن است حافظ عوالم هستي و اعيان موجودات را چنان پست و نازل شمرده كه چهار تكبير را استعمال فرموده است. ‏
    عرفا چهار تكبير را اشارتي از چهار فنا دانند: فناي آثاري، فناي افعالي، فناي صفاتي، فناي ذاتي.‏
    پس از حافظ نيز عرفاي شيعه اين كلمه را استعمال كرده اند. فروغي بسطامي گويد:‏
    چار تكبير بزن زانكه به بازار جهان
    بايع و مشتري و سود و زيان اين همه نيست

    ‏2- حافظ بها الدين امام اهل تسنن را مقرب درگاه الهي داند:‏
    بهاالحق و الدين طاب مثواه امام سنت و شيخ جماعت
    چو مي رفت از جهان اين بيت مي خواند
    بر اهل فضل و ارباب براعت
    به طاعت قرب ايزد مي توان يافت
    قدم درنه گرت هست استطاعت
    بدين دستور تاريخ وفاتش برون آر از حروف “قرب اطاعت”‏
    نقددليل: با در نظر گرفتن اينكه حافظ به هر مسلكي بوده آزادي فكر و بزرگي مشرب خود را حفظ مي نموده و از او نبز ‏جز اين توقع نمي رفت كه با بزرگان فرق و مذاهب بر سبيل طبيعت معاشرت نمايد، اين دليل را نتوان سند دانست.‏

    من سه سال پیش تحقیقی در زمینه مذهب حافظ کردم و 12 دلیل برای شیعه بودن و 5 دلیل برای سنی بودن حافظ یافتم و خلاصه نظر صاحبنظران حافظ پژوهی چون بهاالدین خرمشاهی و محمدمعین و محمد قزوینی و … را جمع اوری کردم و ریز به ریز اورده ام. هرکس علاقه مند بود ایمیلش رو بده براش میفرستم برای خودم که خیلی جالب بود. نتیجه تحقیقم این بود که از جمع سخنان اساتيد حافظ پژوه بر ميايد كه قطعاميتوان حافظ را علاقمند به اهل بيت پيامبر (ص) دانست. البته تعدادی در اینکه قطعا حافظ شیعه بوده نظر حتمی و قطعی نداده اند.

    واماپاسخ خود حافظ به ما :

    “جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
    چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند”

    متاسفانه امروزه در جامعه ما توجه خاص به سخنان و ظاهر افراد بيشتر از رفتار آنان باب شده است تا آنجا كه بسياري از ‏كساني را كه تنها نقل كنندگان احاديث فراوان هستند را از كساني كه به احاديث كمي كه از امامانشان مي دانند عمل ‏مي كنند؛ باايمان تر مي دانيم، حال آنكه تنها خداوند از باطن افراد و خلوص نيت آنان آگاه است.‏

    جمع آنچه كه در تحقيق من ذكر شده لااقل مي تواند ما را به اين سوق دهد كه محكم وقاطع نمي توانيم بگوييم : ‏‏”حافظ شيعه نبوده است.” حافظ نيز اين سخن من را چنين تصريح مي كند :‏
    مي دمد هر كسش افسوني ومعلوم نشد كه دل نازك او مايل افسانه كيست؟

    مراجع :
    حافظ، خرمشاهي، بهاالدين، تهران ،طرح نو
    حافظ شيرين سخن، معين، محمد، تهران، پروين
    تماشاگه راز، مطهري، مرتضي، تهران، صدرا

    1. سلام و رحمه الله
      جناب توکلی. اگر مقدور است تحقیق ارزشمندی که انجام دادید رو برای بنده هم بفرستید. حقیقتش اینه که توی دانشگاه هم جدل و بحث در این مورد زیاده. رشته ی من ادبیاته و متاسفانه شاهدم که حتی بین دانشجویان بحث پیش میاد. البته استاد فرهیخته و روشنی داریم به اسم آقای دکتر توکلی. که پیر این کاره. جالبه که نظر شما هم به نظرات ایشون نزدیکه. البته باید دید سایر بزرگان هم چه نظراتی دارند…
      قبلا از لطف شما سپاسگزارم
      یاحق
      ahmad.tahani65@yahoo.com

  11. به نظر بنده حافظ سعدی و … در خط و مسیر حسن بصری رحت الله علیه بودند و اینان از یک نوع سبک خاص ارشاد پیروی میکردن که همانا اطاعت بی قیدو شرط از پیر کامل و تزکیه نفس از راه تجرید از ما سوی الله به قسم چله کشی ها و صوم های وصال و و که اینها همه عبد را به معبود نزدیک میکند ولی سوال اینجاست که آیا در عصر حاضر راه دریافت حضور خدا ج در همه حالات چیست

  12. نتيجه تفال :
    1- چه زيبا حافظ با شما سخن مي گويد: زيرا دربيت 6 به شما مي گويد : اين مساله دشوار را با چه کسي مي توان در ميان گذاشت که آن سنگدل بي مهر عاشقان را به زاري م يکشد درحالي که نفس جان بخش او چون نفس عيسي لن مريم است که مرده را زنده م يکند و دربيت آخر به شما ياد مي دهد که (حافظ از گروندگان آيين محبت است عزيزش بدار چه عفو و عنايت بسيار ي از جانهاي پاک و گرامي به همراهاوست .پس عزيز شما نيز چون حافظ مي دانيد که يارتان نفسي جان بخش دارد ولي بدانيد که اگر او اين صفت را دارد شما نيز چون حافظ به مقام صفا و پاکدلي رسيده ايد پس چيزي ار او کم نداريد ارزش خود را بدانيد اگر با صبر و حوصله عمل و با يکي از بستگان نزديک مشورت کنيد حتماً حتما موفقيت همراه شماست .
    2- او ممکن است بر اثر پيش آمدي از شما دور شود در اينصورت افسرده مي شوي بطوريکه نمي داني ناراحتي خود را با چه کسي درميان بگذاري دراين حالت نذر کن و سوره مبارکه الفرقان آيه 10 تا 50 را با حضور قلب و معني يک هفته متوالي بخوان که گشايش حاصل مي شود .
    3- خبري دريافت مي کني فعلاً مسافر نمي آيد بيمار به همان وضع به زندگي ادامه مي دهد طلاق عملي مي شود و لي براي ازدواج زود است مسافرت را توصيه مي کنم و شربت گلاب و نسترن را برايت توصيه مي کنم
    4- يکي از نز ديکان ازشما سخت رنجيده فوري دل او را بدست بياوريد که بي اندازه مشتاق شماست
    5- آدمي مهربان باصفا و بي آلايش هستي ، سعي کن نقاط ضعف ديگران را به رخ آنها نکشي که نر 5 انگشت يکسان نيست
    6- بدان که هراس برنده از باختن به آن اندازه اي نيست که بازنده باطناً از برنده شدن دارد پس بدان تو حتماً برنده اصلي هستي و به آرزويت مي رسي
    7- فکري که ديروز در مورد اين نيت نموده اي چندان به صلاح نمي باشد بلکه با يکي از عزيزان دراين باره بيشتر به شو رو مشورت بپردار.

  13. با سلام شما هم درست میفرمایید . آقای خرمشاهی هم درست فرموده است . ولی اگر حدیقه الحقیقه سنایی را خوانده باشید در تعریف حضرت (ص) و خلفای راشدین و در مذمت معاویه سخن رانده است در حالیکه مولانا بعد از او از معاویه در مثنوی به نیکی یاد کرده است . این دلیل نیست که سنایی شیعی بوده و مولانا سنی بوده است . به قول حافظ علیه الرحمه ( حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر او – ور بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم ) حافظ از لحاظ عقیده همچون مولانا یک جهان بینی باز و کاملی داشته که میتوانسته خوبی و بدی افراد را تمییز بدهد و جایی که تعریف داشته تعریف بگوید و جایی که بدی داشته سعی کند که بپوشاند. پس با حدس و گمان عالم و استاد دانشگاه و کاتب نمیتوان به اصل قضیه پی برد . کسی میتواند به اصل و کنه سخن عارفان واقعی پی ببرد که خود هم درجاتی از عرفان داشته باشد . زیرا تنها با تکیه به تاریخی که هر حکومتی به نفع خود آن را تغییر میدهد یا کتابی که با سانسور وارد بازار میشود نمیتوان نظر داد . و سرزمینی که عالمان آن نتوانند لب مطلب را صراحتا بنویسند . پس جای هیچگونه یقینی نخواهد ماند همه در پرده شک و ابهام خواهد ماند . من از استاد الهی قمشه ای در جلسه ای خصوصی در مورد تعریفهایی که از بزرگان مسلمان میکند سوال کردم که نمیخواهم صراحتا جواب ایشان را بنویسم فقط همان بس که استاد فرمودند : هرگز بزرگان تاریخ ما از مولانا و حافظ و نظامی و عطار و سعدی و… ) شیعه نبوده اند و هیچ تقیه ای هم در کار نبوده است . این همه دراز گویی بعضی از استادان عزیز را در مورد به اثبات رساندن شیعه بودن این بزرگان اصلا نمیدانم . مثلا من با اصرا بیهوده بگویم که علامه طباطبایی سنی بوده ، در حالیکه قراین و شواهد به شیعه بودن او دلالت دارند و زمان حافظ و دیگران تمام کسانی که هم عصر ایشان یا بعد ایشان بوده اند صراحتا به سنی بودن و شافعی مذهب بودنش اتفاق کرده اند . حالا بگذریم باور هر کس برای خودش محترم هست . من کتب این بزرگان را برای بحث و جدل نمیخوانم . چون در لابه لا این کتابها ، حقانیت عشق خدایی یا زمینی به نمایش در آمده است و حقیقت کلمه لا اله الا الله را به شیوه های گوناگونی بیان کرده اند و به حقانیت حضرت صل الله علیه وسلم که سعدی علیه الرحمه در غزل معرفش فرموده ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد / سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی / عشق محمد بس است و آل محمد / یا در غزل معروفی حافظ علیه الرحمه فرموده است : نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد … که سعدی علیه الرحمه قبلا فرموده بود : یتیمی که نا کرده قرآن درست ؟ کتبخانه هفت ملت بشست … و شعرای دیگری هم همچون نظامی که در پنج گنج ده تا گنج محمدی (ص) که پنج نایش نعت و پنج تای دیگر در مورد معراج حضرت سخن را به اوج و شکوه خود رسانده است . و عرفا و شاعران دیگری هر کدام به ذوق هنری از جنس نظم یا نثر سخن گفته اند که من همین الانشم دارم از مستی این سخنان اینها را مینویسم . متشکرم و خدانگهدار

  14. معاني لغات غزل (57)
    سيه چرده: سيه فام، سبزه نمكين.
    چشم ميگون: چشم با رنگ شرابي، چشمي كه مانند شراب حالت مستي در خود دارد.
    شيرين دهنان: آنان كه كلامي شيرين دارند و اينجا به حالت طنز و تعريض به منظور ذكر بد دهني امير مبارز‌الدين به كار رفته است.
    سليمان: سليمان فرزند حضرت داوود از انبياي بني‌اسرائيل كه باد به فرمان او بود و انگشتري با نگيني كه نام اعظم برآن حك شده بود در دست داشت و همه ممالك به فرمان او بودند.
    خاتم: انگشتري.
    همت: عزم، اراده و در اصطلاح عرفا توجه كامل به حق تعالي به منظور تحصيل كمال و رسيدن به حق.
    پاكان: مردان خدا، اولياء‌الله.
    خال شيرين: خال جذاب و خوش منظر، خال فريبنده.
    عزم: اراده.
    دم عيسي: نفس حضرت عيسي، مسيحانفس و زنده كننده مردگان.
    معتقدان: عقيده‌مندان، پيروان.
    روح مكرم: روح كريمانه، كنايه از روح اولياء و مردان حق.
    معاني ابيات غزل (57)
    (1) آن سبزه نمكين كه همه شيريني و لطف موجود در دنيا را در خود جمع كرده چشمانش با حالت مستي شراب و لبانش خندان و دلش سرشار از نشاط است.
    (2) هرچند شيرين گفتاري! پادشاه وقت است (تعريض و طنزي به مناسبت بددهني و زشت گفتاري امير مبارزالدين) اما آن سبزه نمكين، سليمان زمانه است كه نگين پادشاهي (ولايت عهدي) را در اختيار دارد.
    (3) او خوشرو و با فضيلت و پاكدامن است و بي‌شبهه همت و اراده پرهيزكاران دو عالم (دم همت مردان پاك طينت دو عالم) را با خود دارد.
    (4) خال جذاب و فريبنده‌يي كه به چهره گندمگون اوست راز آن دانه گندمي كه آدم را از راه به در برد درخود دارد.
    (5) يار من تصميم به سفر رفتن دارد. اي دوستان براي خاطر خدا بگوييد (در غيابش) با دل خونين خود چه كنم كه مرهم دل من دراختيار اوست.
    (6) اين ويژگي او را با كه در ميان نهم كه آن يار سنگيندل ما راكشت در حالي كه دم روح‌بخش حضرت عيسي را با خود دارد.
    (7) حافظ از ارادتمندان توست. او را گرامي داركه بركت و همت و شفاعت صدها روح بزرگ را با خود دارد.

    شرح ابيات غزل (57)
    وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع‌لان
    بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ
    اين غزل به هنگام سلطنت امير مبارز‌الدين و ولايت عهدي شاه ‌شجاع و پيش از حمله به تبريز سروده شده و تمامي در تعريف و تمجيد شاهشجاع وليعهد و جوان است.
    در بيت اول از آنجايي كه شاه شجاع 15 سال از حافظ كوچكتر بوده او را پسر سبزه چهره خطاب مي‌كند و از ذكر عناويني كه براي مردان بزرگسال به كار مي‌گيرند خبري نيست. شاه شجاع جواني به غايت زيبا و خوشرو بود و خالي مانند همه مردان آل‌مظفر در صورت داشت. زيبايي او به حدي بود كه زنها درسر راه او ساعتها به انتظار مي‌ايستادند تا او كه سواره مي‌گذرد ببينند. با اينهمه پدرش كه مردي بد دهن و فحاش بود او را در حضور ديگران كريمه‌المنظر خطاب مي‌كرد. بدين سبب حافظ در بيت دوم به حالت مسخره چنين عنوان مي‌كند كه گرچه شخص شيرين دهني‌! پادشاه وقت است اما اين سبزه چهره كه خاتم ولايت عهدي در اختيار دارد سليمان زمان است.
    دربيت سوم همه محاسن را دراو جمع كرده و دعاي خير مردان پاك دو عالم راهمراه او مي‌داند.
    در بيت چهارم از خال سياه چهره او سخن گفته و در بيت پنجم از آنجايي كه شاه شجاع مجبور بوده است تا در جنگها و سفرها در ركاب پدر باشد حافظ بدين سبب اظهار دلتنگي مي‌كند و در بيت ششم شدت محبت و دلبستگي خود را اظهار و در مقطع كلام از شاه شجاع مي‌خواهد كه او را كنف حمايت خود نگاهدارد.
    شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

  15. سلام علیکم
    اولا نامردیه نظر مرا یه چند روزی گذاشتید و بعد حذف کردید
    ثانیا همانطور که قبلا نوشتم حافظ سنی است -اشعری- البته در فقه و در عشق پیرو منصور حلاج لعنه الله علیه می باشد-بسیار مدح شاهان سنی مذهب کرده حتی بعد از مرگشان-مستندات و اثبات در کتابی که ان شاءالله چاپ خواهد شد

  16. واقعا ناراحت می شم این بحث های سطحی و بی ارزش رو می بینم آخه چه فرقی داره حافظ شیعه بوده یا سنی حافظ در درجه ی اول انسان بوده و من فکر نمی کنم برای حافظ مهم بوده که چه کیشی داشته باشه به قول خود حافظ
    زاهـــد ظــاهــرپــرســت از حــال مــا آگــاه نــیــســت در حـق مـا هـر چـه گـویـد جـای هـیـچ اکـراه نـیـسـت
    در طـریـقـت هـر چـه پـیـش سـالـک آیـد خـیـر اوسـت در صــراط مــسـتـقـیـم ای دل کـسـی گـمـراه نـیـسـت
    بـــنـــده پــیــر خــرابــاتــم کــه لــطــفــش دایــم اســت ور نـه لـطـف شـیـخ و زاهـد گـاه هـسـت و گـاه نـیـسـت
    حافظ یک انسان عاشق بوده و در بند شرع هم نبوده
    هـمـه کـس طـالـب یـارنـد چـه هـشـیـار و چـه مست هـمـه جـا خـانـه عـشق است چه مسجد چه کنشت
    یا
    هــر آن کــه جــانــب اهــل خــدا نــگــه دارد خــداش در هــمــه حــال از بــلــا نــگـه دارد
    یا
    جـنـگ هـفـتـاد و دو مـلـت همه را عذر بنه چـون نـدیـدنـد حـقـیـقـت ره افـسانه زدند
    یا
    در نــظــربــازی مـا بـی‌خـبـران حـیـرانـنـد مـن چـنـینم که نمودم دگر ایشان دانند
    با تفاسیری که دوستان کردند حافظ داشته در مدح اولیا و اصحاب شعر می گفته !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  17. دوستلن حافظ نه شیعه بوده نه سنی
    مذهب او عشق بوده اوخداراعشق می دانست وعشق را خدا حافظ اگه مسلمان بود که این همه به کنایه واشارات ازعبادت وزهد ونماز وروزه ایراد نمیگرفت.حافظ پیرو هیچ پیامبری نبود.چون خودش پیامبربود پیامبر عشق…..

  18. برادران سلام … بحث چون در مورد سنی یا شیعه بودن بود … ما بحث کردیم … در ضمن اگر حافظ بقول
    دوست عزیزمان اشعارش رو بی اساس و فقط در عیش و عشرت دنیوی دانسته اند یا انگار حافظی که در تاریخ
    همچون خورشیدی میدرخشد بدین معانی سخیف فکر میکرده و شعر را از برای شاه و شاهزاده و … گفته است
    این تاسف بار است … بقول مولانا قدس سره : پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود /// از شراب لایزالی
    جان ما مخمور بود/// ما به بغداد جهان جان اناالحق می‌زدیم/// پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود …
    یا خود حافظ به زبان ساده میگوید : مستی عشق نیست در سر تو /// رو که تو مست آب انگوری …
    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
    واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
    بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
    باده از جام تجلی صفاتم دادند
    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
    آن شب قدر که این تازه براتم دادند
    بعد از این روی من و آینه وصف جمال
    که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
    مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
    من نمیدانم یک شخص لا ابالی و بی و بندو بار در تاریخ چه کسی باده از جام تجلی صفات خورده
    که من با اینهمه مطالعه ندیدم … باید گفت تمام اشعار حافظ در چند مبحث خلاصه میشود : مباحث
    قرآنی رو با لطایف حکمت آمیز آمیخته تا با طعنه و تعریض بتواند آن آیات ربانی را همچون شرابی
    روحانی در اذواق عام و خاص بریزد : از حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد /// لطایف حکمی با
    نکات قرآنی …. اینهمه صوفی و زاهد رو مورد تعریض قرار میدهد … ولی اون صوفی وارسته
    ای که خود حافظ هم از آن دسته بوده میگوید : صوفی صومعه عالم قدسم لیکن /// حالیا دیر مغان است
    حوالتگاهم /// یا چله نشینی و تو حید و یکتا پرستی را به زبان رمز میگوید :
    سحرگه ره روی در سرزمینی
    همی‌گفت این معما با قرینی
    که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
    که در شیشه برآرد اربعینی
    خدا زان خرقه بیزار است صد بار
    که صد بت باشدش در آستینی
    نمی‌بینم نشاط عیش در کس
    نه درمان دلی نه درد دینی
    درون‌ها تیره شد باشد که از غیب
    چراغی برکند خلوت نشینی
    گر انگشت سلیمانی نباشد
    چه خاصیت دهد نقش نگینی
    اینا از این مردم نادن انقدر اذیت شده بودند که باید اینطوری میشدند که باید میگفت :
    به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
    زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس
    یا باز راه عرفای قبل از خود را میگیرد و همچنانکه سنایی گفت :
    عشق را بوحنیفه درس نکرد /// شافعی را در آن روایت نیست
    و عطار و مولانا در غزلیات خود تضمینش کردند … حافظ درس عشق را در حضرت منصور حلاج
    قدس سره نهفته می بیند که باید سطحی نگران یک لحظه عمق لا اله الا الله را در آن ببینند :
    تحصیل عشق و رندی آسان نمود اول
    آخر بسوخت جانم در کسب این فضایل
    حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید
    از شافعی نپرسند امثال این مسائل
    وووو مباحث زیادی برای موشکافی و بحث در اشعار حافظ است که هر کس خودش بخواند بهتر است

  19. (((اين غزل به هنگام سلطنت امير مبارز‌الدين و ولايت عهدي شاه ‌شجاع و پيش از حمله به تبريز سروده شده و تمامي در تعريف و تمجيد شاهشجاع وليعهد و جوان است.
    در بيت اول از آنجايي كه شاه شجاع 15 سال از حافظ كوچكتر بوده او را پسر سبزه چهره خطاب مي‌كند و از ذكر عناويني كه براي مردان بزرگسال به كار مي‌گيرند خبري نيست. شاه شجاع جواني به غايت زيبا و خوشرو بود و خالي مانند همه مردان آل‌مظفر در صورت داشت. زيبايي او به حدي بود كه زنها درسر راه او ساعتها به انتظار مي‌ايستادند تا او كه سواره مي‌گذرد ببينند. با اينهمه پدرش كه مردي بد دهن و فحاش بود او را در حضور ديگران كريمه‌المنظر خطاب مي‌كرد. بدين سبب حافظ در بيت دوم به حالت مسخره چنين عنوان مي‌كند كه گرچه شخص شيرين دهني‌! پادشاه وقت است اما اين سبزه چهره كه خاتم ولايت عهدي در اختيار دارد سليمان زمان است.
    دربيت سوم همه محاسن را دراو جمع كرده و دعاي خير مردان پاك دو عالم راهمراه او مي‌داند.
    در بيت چهارم از خال سياه چهره او سخن گفته و در بيت پنجم از آنجايي كه شاه شجاع مجبور بوده است تا در جنگها و سفرها در ركاب پدر باشد حافظ بدين سبب اظهار دلتنگي مي‌كند و در بيت ششم شدت محبت و دلبستگي خود را اظهار و در مقطع كلام از شاه شجاع مي‌خواهد كه او را كنف حمايت خود نگاهدارد.)))
    متن بالا رو از سایت دکتر عبدالحسین جلالیان کپی کردم. من که گیج شدم؟ هرکس یه جور تفسیر میکنه! لطفا راهنمایی کنید…

    1. خوبه زمان حافظ براد پیت نبوده وگرنه بعضی از این استادای نادون با قیاس نفسشون این شعر رو میچسبوندن به اون دکتر عبدالحسین جلالیان خودش شاید مجیز گوی کسی باشه ولی حق چسبوندن این به حافظ رو نداره

      1. با سلام
        ابتدا احترام بزرگتر ها فراموش نشود و بعد از آن در رابطه با استاد جلالیان بهتر است کمی تحقیق بفرمایید و بعد از آن نظر تون رو اعلام کنید.

  20. آن چه مشخص است حافظ در تمامی ابیات شعرش به یک وجود زنده اشاره دارد در حالی که جایی که می خواست از رسول اکرم (ص ) بگوید از فعل گذشته استفاده کرده مانند :. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت. به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد و این وجود زنده مشخص است امام زمان (ع ) می باشند و در ضمن با توجه به وجود جو ضد شیعی در زمان حافظ اگر حافظ اهل تسنن بود نیازی به در پرده سخن گفتن نداشت

    1. درود .عرفای واقعی چون ابوالحسن خرقانی و ابوسعید و عطار و مولانا و …خسته از جنگ هفتاد و دو ملت ، شاعر بشریتند
      آنان را به سوی خدای مهربانی ها دعوت می نمایند این همه تعصب و کشتار و بدبختی در تاریخ خونبارمان کم نیست بیایید به باور های هم احترام بگذاریم و عشق به همنوع را در وجودمان شعله ور سازیم و همدیگر را متهم نکنیم و کینه و تعصبات جاهلانه را کنار بگذاریم.

  21. با سلام همانطور که خودتان هم میدانید حضرت حافظ اشعار خود را براساس آیات قرآن تنظیم کرده و همچنین حافظ قرآن نیز بوده اند به گفته خود حافظ: ” صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم ” وهمین طور میدانید که کتاب آسمانی قرآن در میان اهل تشیع و تسنن مشترک است و هردو آن را بدون هیچگونه تفاوتی قبول دارند خب حالا ما فرض کنیم که ایشان شیعه بوده اند….. یا اینکه سنی….خب بعد چه….؟چون اشعار حافظ براساس کتاب مشترک مسلمانان یعنی قرآن تنظیم شده پس دیگر تحقیق و بحث دراین باره که حافظ شیعه یا سنی بوده اند کار بسیار بیهوده ای است….. با سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا